عشق ناگهانی پارت

عشق ناگهانی پارت ۹

ات. ببین بهت یه هفته وقت میدم تا خودتو نشون بدی.
اوکی
کوک. اهوم، ولی اینم میدونم که منو دوست داری و نشون نمیدی، درسته
ات. ........


(کوک دقیقا تو چشمای ات خیره شده بود و حرفاشو میگفت)


ذهن ات. درست میگفت من هنوز دوسش دارم

کوک. داری هنوز به این که حرفم درسته فکر میکنی؟؟ هوم درست میگم
ات. تو از کجا میدونی من دارم به چی فکر میکنم؟؟ هااا😤(اصبی کیوت)
کوک. فهمیدم، پس این یعنی اره😏ولی نیاز نیست که اصبی بشی چون خیلی خوردنی میشی، بیبی

جووون به کسی خودتو اینجوری نشون ندی باشه
ات. .......(بازم اصبی کیوت)
کوک. بای بیبی (با صدای بم)

ویو ات
اون درست میگه ، اخه بازم گفت بیبی دلم ضعف رفت، پس گفتم... .

ات. یه لحظه صبر کن باهات کار دارم(میدونم انتظار شنیدن این حرفا رو نداشت ولی خبب، مجبور شدم بگم، چون اگه نمیگفتم خودمم ناراحت میشدم)

کوک. چیه بیبی
ات. یه دقیقه بیا جلوم درست روبه روم
کوک.«از حرفاش سر در نمیاوردم ولی بلاخره رفتم و به حرفش گوش دادم»

ات ویو
وقتی اومد جلوم، خودمو بهش رسوندم ولبام رو به لباش چسبوندم

کوک ویو....
دیدگاه ها (۳)

پارت ۱۰ عشق ناگهانیکوک ویووقتی اون کارو کرد خیلی تعجب کرده ب...

عشق ناگهانی پارت ۱۱ ببخشید که دیر گذاشتم. علامت کوک. علام...

فیک عشق ناگهانی پارت ۸ویو توی راه.. . ات...منو کوک سوار موتو...

عشق ناگهانیپارت ۷ات: پس...ویو کوککه دیدم یهو محکم لباشو به ل...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط