دیروز با کسی که که خیلی ازش بدم میو مد ازدواج کردم اون عو
دیروز با کسی که که خیلی ازش بدم میو مد ازدواج کردم اون عوضی یک هولیه با همه خوابیده بعد خانوادم میگن نه اون مرد خوبیه امشب قرار بود با دوستام برم بار بهش نگفتم برای ساعت ۹باید برم ساعت ۸ بود دیدم تهیونگ اومد خونه لباس پوشید رفت دوباره ولی چرا لباشی دکمهاش بیشترش باز بود منم حاضر شدم منم کم کم حاضر شدم لباس نیمه باز پوشیدم رفتم بیرون که دوستم دیدم
ا/ت: سلام جنی آماده ای
ج: اره بیا بریمو
رسیدم اونجا بودیم میرقصیدیم که من پاشدم رفتم دست شوی که کشیده شدم توی یکی از اتاقا دید تهیونگ بود
ته: بیبی فقط برام ناله کن (خودتون میدونید باچه
ا/ت: تو چیمیگی (ته خیلی مسته و ا•ت رو نشناخت)
ته: بیب اذیت نکن درد نداره قول میدم حالا به حرف ددی گوش کن و دربیار
ا/ت:(خواست از اتاق بره بیرون که ته گرفتش و پرتن کرد روی تخت و لباسامو در اور)
ا/ت: سلام جنی آماده ای
ج: اره بیا بریمو
رسیدم اونجا بودیم میرقصیدیم که من پاشدم رفتم دست شوی که کشیده شدم توی یکی از اتاقا دید تهیونگ بود
ته: بیبی فقط برام ناله کن (خودتون میدونید باچه
ا/ت: تو چیمیگی (ته خیلی مسته و ا•ت رو نشناخت)
ته: بیب اذیت نکن درد نداره قول میدم حالا به حرف ددی گوش کن و دربیار
ا/ت:(خواست از اتاق بره بیرون که ته گرفتش و پرتن کرد روی تخت و لباسامو در اور)
۱۰.۸k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.