باران می بارید

🍂
باران می بارید
و شهر در میان ابرها گم بود
و کمی بالاتر
ماه دق می کرد!

در شبی که تو رفتی...

#حنا_همایونی
دیدگاه ها (۱)

حال دلمان ناخوش استاز آن ناخوش هایی که به این راحتی خوش نمی‌...

🍂قرار نبود نون نیامدنت روزگار ما را آجر کند، قرار نبود افسرد...

در من یک پاییز در حال افتادن است...!یک قصه،با خداحافظی شروع ...

تو را دوست میدارم نه چون نیما شبا هنگام...تو را دوست میدارم ...

اولین باران پاییزی در کربلا بارید، پس از ۵۰ روز از آغاز فصل ...

ماه دوباره روشن شدو روزها به نام تورنگ آرام‌تری گرفتند.داشتن...

شاید ....اگر کمی بیشتر می ماندیکمی بیشتر مرا نگاه میکردیمی ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط