یک روز تابستانی
یک روز تابستانی
(عضو هشتم)
ا.ت:
آهه بلاخره تعطیلی رسید امروز با بچه ها رفتیم کمپانی و مدیر کمپانی بهمون گفت فردا تعطیلین من خیلی خوشحالم که میتونم پس از چند ماه کار کردن استراحت کنم . از کمپانی بیرون اومدیم و همگی سوار ماشین شدیم و به سمت خوابگاه حرکت کردیم چون خوابگاه به کمپانی نزدیک بود خیلی زود رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و نامجون برامون در خوابگاه رو باز کرد و رفتیم تو
شوگا: آی چقدر خوابم میاد
جیهوپ: آره بریم بخوابیم
همه اعضا: بریم
و همه به سمت اتاقشون رفتن که بخوابن منم رفتم بخوابم
فردا صبح:
ا.ت
از تخت بلند شدم در اتاق رو باز کردم همه خواب بودن تشنم بود رفتم تو آشپزخونه آب خوردم که یه فکری به سرم زد امروز که تعطیلیم بهتره یکم خوش بگزرونیم به لیوان برداشتم و پر آب سرد کردم آروم آروم از آشپزخونه اومدم بیرون تا کسی بیدار نشه و به سمت اتاق جین رفتم در اتاقش رو آروم باز کردم رو تختش خواب بود رفتم بالای سرش وایسادم احتمالا با اینکار من رو میکشه ولی اشکالی نداره لیوان رو بالای سرش گرفتم و همشو روسرش خالی کردم جین با وحشت از خواب بیدار شد
جین: ااااااااااااااا سررردهههههه صورتتت هنساممممم دختره ی اشعالللل از دست تو خونه آرامش ندارممممم
سریع از اتاقش اومدم بیرون و دیویدم و پشت مبل قایم شدم دیدم جین رفت تو آشپزخونه و اومد بیرون یه پارچ آب دستش بود اِی وای نههه سریع در اتاق نامجون رو باز کردم و رفتم دوش و در رو بستم
نامجون: ای بابا ا.ت دوباره چه گندی زدی (خواب آلود )
ا.ت: هیچی فقط یکم شیطونی کردم
جین: ا.تتتتتتتتتتت درو باز کن تا آخر عمرت که اونجا نمیمونی
ا.ت: نههه درو باز نمی کنم میخوای آب بریزی روم
جین:ا.تتت درووووو باز کنننن کاریت ندارم
نویسنده:
با سروصدا ی جین و ا.ت همه ی اعضا از خواب بیدار شدن
شوگا: باز دارین چه گروهی میخورین
جیمین: ا.ت چرا تو اتاق نامجونی درو باز کن
ا.ت :چون آب ریختم رو جین و جین هم میخواد یه پارچ آب روم خالی کنه
همهی اعضا:(خنده)
جیهوپ پارچ آب رو از جین میگیره و میگه
جیهوپ: ا.ت بیا بیرون پارچ آب رو ازش گرفتم
ا.ت در اتاق رو باز میکنه که جین میفته دنبالش
ا.ت: جین خودت گفتی باهام کاری نداری
جین : آب میریزی رو من بعد کاریت نداشته باشنم
ا.ت در خوابگاه رو باز میکنه و میره توی حیاط و باش لبز میخوره و میفته توی استخر
جین و همهی اعضا: ( خنده)
جین : فکر کنم دیگه نیازی به انتقام نیست ( خنده)
ا.ت :نخندینننننننن
که جونگکوک همه اعضا رو حول میده تو استخر خودشم میاد
جونگکوک: بیاین یکم خوش بگزرونیم امروز که تعطیلیم
جیمین : راست میگی
نامجون : پس من میرم یچیزی بیارم باهم بخوریم ...... تمام
(عضو هشتم)
ا.ت:
آهه بلاخره تعطیلی رسید امروز با بچه ها رفتیم کمپانی و مدیر کمپانی بهمون گفت فردا تعطیلین من خیلی خوشحالم که میتونم پس از چند ماه کار کردن استراحت کنم . از کمپانی بیرون اومدیم و همگی سوار ماشین شدیم و به سمت خوابگاه حرکت کردیم چون خوابگاه به کمپانی نزدیک بود خیلی زود رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و نامجون برامون در خوابگاه رو باز کرد و رفتیم تو
شوگا: آی چقدر خوابم میاد
جیهوپ: آره بریم بخوابیم
همه اعضا: بریم
و همه به سمت اتاقشون رفتن که بخوابن منم رفتم بخوابم
فردا صبح:
ا.ت
از تخت بلند شدم در اتاق رو باز کردم همه خواب بودن تشنم بود رفتم تو آشپزخونه آب خوردم که یه فکری به سرم زد امروز که تعطیلیم بهتره یکم خوش بگزرونیم به لیوان برداشتم و پر آب سرد کردم آروم آروم از آشپزخونه اومدم بیرون تا کسی بیدار نشه و به سمت اتاق جین رفتم در اتاقش رو آروم باز کردم رو تختش خواب بود رفتم بالای سرش وایسادم احتمالا با اینکار من رو میکشه ولی اشکالی نداره لیوان رو بالای سرش گرفتم و همشو روسرش خالی کردم جین با وحشت از خواب بیدار شد
جین: ااااااااااااااا سررردهههههه صورتتت هنساممممم دختره ی اشعالللل از دست تو خونه آرامش ندارممممم
سریع از اتاقش اومدم بیرون و دیویدم و پشت مبل قایم شدم دیدم جین رفت تو آشپزخونه و اومد بیرون یه پارچ آب دستش بود اِی وای نههه سریع در اتاق نامجون رو باز کردم و رفتم دوش و در رو بستم
نامجون: ای بابا ا.ت دوباره چه گندی زدی (خواب آلود )
ا.ت: هیچی فقط یکم شیطونی کردم
جین: ا.تتتتتتتتتتت درو باز کن تا آخر عمرت که اونجا نمیمونی
ا.ت: نههه درو باز نمی کنم میخوای آب بریزی روم
جین:ا.تتت درووووو باز کنننن کاریت ندارم
نویسنده:
با سروصدا ی جین و ا.ت همه ی اعضا از خواب بیدار شدن
شوگا: باز دارین چه گروهی میخورین
جیمین: ا.ت چرا تو اتاق نامجونی درو باز کن
ا.ت :چون آب ریختم رو جین و جین هم میخواد یه پارچ آب روم خالی کنه
همهی اعضا:(خنده)
جیهوپ پارچ آب رو از جین میگیره و میگه
جیهوپ: ا.ت بیا بیرون پارچ آب رو ازش گرفتم
ا.ت در اتاق رو باز میکنه که جین میفته دنبالش
ا.ت: جین خودت گفتی باهام کاری نداری
جین : آب میریزی رو من بعد کاریت نداشته باشنم
ا.ت در خوابگاه رو باز میکنه و میره توی حیاط و باش لبز میخوره و میفته توی استخر
جین و همهی اعضا: ( خنده)
جین : فکر کنم دیگه نیازی به انتقام نیست ( خنده)
ا.ت :نخندینننننننن
که جونگکوک همه اعضا رو حول میده تو استخر خودشم میاد
جونگکوک: بیاین یکم خوش بگزرونیم امروز که تعطیلیم
جیمین : راست میگی
نامجون : پس من میرم یچیزی بیارم باهم بخوریم ...... تمام
- ۷.۵k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط