وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید

من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی از آن سوی یقین شاید کمی هم پیش تر

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود

من عاشق چشمت شدم...
 
#دکتر_افشین_یداللهی
دیدگاه ها (۳)

حال منو که بد کرد ...شما گوش کنید شاید حالتونو خوب کنه ... #...

هوای فردا ویروسه سیلهباد و بارونه ...هوای فردا جنگه ،اسارته ...

اگر کلمه کافی بود،حالا داشتیم کنار هم فیلم می دیدیمو تو از د...

من آن مفهومِ مجرد را جُسته‌ام ...پای‌درپای آفتابی بی‌مصرفکه ...

من عاشق چشمانت شدم نه عقلی بود و نه دلی چیری نمیدانم ازاین د...

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بودآن دَم که چشمانت ...

#دوستت‌دارم‌نترس... گفتی: «می‌ترسم از احساسات طوفانی و وحشی‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط