رززخمیمن
#رُز_زخمی_من
part . 1
ویو ات.
صبح با احساس اینکه مثانم داره میترکه بلند شدمو رفتم دستشویی، قرص هام رو خوردم که در با شتاب باز شد.
ات.وحشی،چرا در نمیزنی؟چند بار بهت بگم در بزن؟
نکته(شوگا داداش اته که از زن قبلی ناپدری اته و اینکه ناپدری ات عموش هس ات و شوگا کلا رابطه خوبی باهمدیگه دارن و صمیمی هستن.)
شوگا. دختره چشم سفید من داداشتم باید از خدات هم باشه که در رو باز میکنم...
ات. چیه؟ وگنر مثل گاو با کله میومدی داخل؟
شوگا. اصلا هیچ اشکالی نداره، من داداشتم و اشکالی نداره.
ات. اتاق شخصیه
شوگا. وقتی که کوچیک بودی من پوشک رو عوض میکردم و هزار بار لختت رو دیدم.
ات. گفتم که دیگه قضیه اون پوشک رو نکوبون تو صورتم.
شوگا. باشه، بیا برو این دوستت مارو کشت.
ات. برو منم میام.
(بعد از نیم ساعت لارا با ظاهری مرتب و با لباس های راحتی از اتاق خارج شد و همراه لین سوک رفت بیرون.)
ویو ات
بعد از کلی گشتن توی مرکز خرید و... برگشتم خونه
داشتم از پله ها بالا میرفتم که با کشیده شدن دستم
روی هوا معلق موندم
که گفتم
ات. شوگا ولم کن
شوگا: تا این وقت شب کجا بودی خوشگله
ا.ت: هی خستم دست از سرم بردار
شوگا: پس تا اتاقت میرسونمت
ویو ات
رفتم توی اتاقم و خوابیدم.
part . 1
ویو ات.
صبح با احساس اینکه مثانم داره میترکه بلند شدمو رفتم دستشویی، قرص هام رو خوردم که در با شتاب باز شد.
ات.وحشی،چرا در نمیزنی؟چند بار بهت بگم در بزن؟
نکته(شوگا داداش اته که از زن قبلی ناپدری اته و اینکه ناپدری ات عموش هس ات و شوگا کلا رابطه خوبی باهمدیگه دارن و صمیمی هستن.)
شوگا. دختره چشم سفید من داداشتم باید از خدات هم باشه که در رو باز میکنم...
ات. چیه؟ وگنر مثل گاو با کله میومدی داخل؟
شوگا. اصلا هیچ اشکالی نداره، من داداشتم و اشکالی نداره.
ات. اتاق شخصیه
شوگا. وقتی که کوچیک بودی من پوشک رو عوض میکردم و هزار بار لختت رو دیدم.
ات. گفتم که دیگه قضیه اون پوشک رو نکوبون تو صورتم.
شوگا. باشه، بیا برو این دوستت مارو کشت.
ات. برو منم میام.
(بعد از نیم ساعت لارا با ظاهری مرتب و با لباس های راحتی از اتاق خارج شد و همراه لین سوک رفت بیرون.)
ویو ات
بعد از کلی گشتن توی مرکز خرید و... برگشتم خونه
داشتم از پله ها بالا میرفتم که با کشیده شدن دستم
روی هوا معلق موندم
که گفتم
ات. شوگا ولم کن
شوگا: تا این وقت شب کجا بودی خوشگله
ا.ت: هی خستم دست از سرم بردار
شوگا: پس تا اتاقت میرسونمت
ویو ات
رفتم توی اتاقم و خوابیدم.
- ۴.۵k
- ۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط