رززخمیمن

#رُز_زخمی_من

Part . 2
ویو ات
صبح با حس تنگی نفسم از خواب بلند شدم. خیلی سریع رفتم از توی کشو قرصمو برداشتم و با اب خوردم.
یهو یونگی بدون در زدن اومد توی اتاقم که جیغی کشیدم

یونگی. چته وحشی

ات. چرا بدون در زدن میای داخل

یونگی. ببخشید پرنسس، ولی من داداشت هستم هیچ اشکالی نداره بدون در زدن بیام داخل

ات. شاید لخت بودم اونوقت میخوای چکار بکنی، ها؟

یونگی. همونجوری برمیگردم تا لباست رو بپوشی، بعدشم من هزار بار لخت تو رو دیدم، حتا پوشکتم عوض کردم

ات. هیی صدبار گفتم دیگه اینو نگو

یونگی. باشه خوشگله، بیا دوستت اومده

ات. باشه لباسمو عوض میکنم و میام

ویو ات
لباسمو عوض کردم و رفتم پایین

ات. لین سوک...

لین سوک. سلام، ات بیا پیشم بشین میخوام باهات حرف بزنم

ات. باشه بگو

لین سوک. یادته که گفتم بابام گیر داداه که باید ازدواج بکنم

ات. اره، چرا؟

لین سوک. خب ما یه تجارت داریم که بابام میخواد به خاطر کار با اون شخص ازدواج کنم

ات. خب

لین سوک. بیا بریم

ات. کجا!؟

لین سوک. قطعا اگه من باهاش ازدواج نکنم به خاطر این تجارت ناپدریت مجبورت میکنه که تو باهاش ازدواج کنی، بیا خودمونو خلاص کنیم

ات. لین سوک، این قضیه شوخی نیست، باید درست راجبش فکر کنیم

لین سوک. من راجبش فکر کردم

ات. نه، من نمیتونم بیام، این ریسکش خیلی زیاده، اونا مافیا هستن، خیلی زود ما رو پیدا میکنن

لین سوک. ات من نمیخوام با اون ازدواج کنم، من حتا نمیشناسمش*گریه*
دیدگاه ها (۲)

#رُز_زخمی_منPart.3 ات. هی اروم باش من و یونگی تمام تلاشمونو ...

#رُز_زخمی_من Part. 4 ویو اترفتم پیش یونگی کمی چرخیدیم و بستن...

#رُز_زخمی_من part . 1ویو ات. صبح با احساس اینکه مثانم داره م...

نام فیک : رُز زخــمی مـــن کاپل ها ؛ ( ات.کوک)،( لیندا.شوگا)...

سناریو وقتی از صبح تا شب قربون صدقشون میری

عشق مافیا پارت*¹*

اسم رمان : jk ✨ ویو ی اتات: چییییی!!!!!! لارا : چ. چ. چی چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط