داستان من و تو از آنجا شروع شد
داستان من و تو از آنجا شروع شد ,
که پشت شیشه ی بی جان موبایل به هم جان دادیم...
با دکمه های سرد کیبرد ،
دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم...
با صورتک ها,همدیگر را بوسیدیم و طمع لب هایمان را چشیدیم...
آهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم...
شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند...
امروز داستان برگشت...
آغوش هایمان واقعی ،
بوسه هایمان حقیقی, ،
اما با این تفاوت که دیگر من وتو نبودیم...
هرکداممان یک'او'داشتیم....
تو با او هستی و من در حسرت بودن با تو پشت شیشه ی سرد موبایل...
دلم لک زده برای یک صورتک بوسه....!
دلم لک زده برای یک آهنگ همزمان....
دلم لک زده برای یک شب بخیر و...
که پشت شیشه ی بی جان موبایل به هم جان دادیم...
با دکمه های سرد کیبرد ،
دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم...
با صورتک ها,همدیگر را بوسیدیم و طمع لب هایمان را چشیدیم...
آهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم...
شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند...
امروز داستان برگشت...
آغوش هایمان واقعی ،
بوسه هایمان حقیقی, ،
اما با این تفاوت که دیگر من وتو نبودیم...
هرکداممان یک'او'داشتیم....
تو با او هستی و من در حسرت بودن با تو پشت شیشه ی سرد موبایل...
دلم لک زده برای یک صورتک بوسه....!
دلم لک زده برای یک آهنگ همزمان....
دلم لک زده برای یک شب بخیر و...
- ۱.۳k
- ۰۸ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط