زندگی احساسی من
زندگی احساسی من
p36
(وقتی کار تموم شد)
بکی:اخششش خسته شدمم(میره بیرون یوتو هم میاد دنبالش)بکی تو کجا میای
یوتو:میرسونمت
بکی:باشه(یوتو دستشو میگیره)حالا نی..نیاز نیست بگیری
یوتو:خب گفتم شاید اینجور راحتی
بکی:باشه مشکلی نی..نیست
-سر راهشون تسوکی میبینن تسوکی وقتی میبینه یوتو دسته بکی گرفته با اعصبانیت میره پیششون از بکی میپرسه کیه -
بکی:همکارم یوتو و یوتو ایشون..(تسوکی میپره وسط حرفش)
تسوکی:دوست پسرشم(دست یوتو محکم فشار میده)
یوتو:خوش..خوشبختم
تسوکی:منم همینطور(با اعصبانیت)خب دیگه عشقم بریم
بکی:خب بزار یوتو رو هم بیاریم
تسوکی:چه نیازیه خسته میشه تا خونمون
یوتو:مشکلی ندارم
تسوکی:ایبابا میدونم بچه خجالتی هستی ما پسرا همو میفهمیمیم میدونم نمیخوای بیای خب دیگه بکی بریم(میرن)
بکی:اما
تسوکی:اما مما نداریم
(وقتی رسیدن خونه)
تسوکی:(بکی میچسبونه به دیوار با داد میگه)چرا دستشو گرفته بودییی
بکی:چتهههههه
تسوکی:ساکتتتتتت
بکی:خب خواست برسونممم
تسوکی:به من میگفتی خببب
بکی:حسودی نکن حالا
تسوکی:اهههه از جلو چشمام گمشو عوضیییی هرزه(او شت😐)
بکی:چیمیگی زده به سرتتتت
تسوکی:از این خونه گمشو بیرون اشغال عوضی نمیخوامتتت
(نکته:تسوکی قبلش با خانوادش دعوا کرده بود برای همین اعصاب نداشت)
بکی:با..باشه(با بغض سنگینی میره)
p36
(وقتی کار تموم شد)
بکی:اخششش خسته شدمم(میره بیرون یوتو هم میاد دنبالش)بکی تو کجا میای
یوتو:میرسونمت
بکی:باشه(یوتو دستشو میگیره)حالا نی..نیاز نیست بگیری
یوتو:خب گفتم شاید اینجور راحتی
بکی:باشه مشکلی نی..نیست
-سر راهشون تسوکی میبینن تسوکی وقتی میبینه یوتو دسته بکی گرفته با اعصبانیت میره پیششون از بکی میپرسه کیه -
بکی:همکارم یوتو و یوتو ایشون..(تسوکی میپره وسط حرفش)
تسوکی:دوست پسرشم(دست یوتو محکم فشار میده)
یوتو:خوش..خوشبختم
تسوکی:منم همینطور(با اعصبانیت)خب دیگه عشقم بریم
بکی:خب بزار یوتو رو هم بیاریم
تسوکی:چه نیازیه خسته میشه تا خونمون
یوتو:مشکلی ندارم
تسوکی:ایبابا میدونم بچه خجالتی هستی ما پسرا همو میفهمیمیم میدونم نمیخوای بیای خب دیگه بکی بریم(میرن)
بکی:اما
تسوکی:اما مما نداریم
(وقتی رسیدن خونه)
تسوکی:(بکی میچسبونه به دیوار با داد میگه)چرا دستشو گرفته بودییی
بکی:چتهههههه
تسوکی:ساکتتتتتت
بکی:خب خواست برسونممم
تسوکی:به من میگفتی خببب
بکی:حسودی نکن حالا
تسوکی:اهههه از جلو چشمام گمشو عوضیییی هرزه(او شت😐)
بکی:چیمیگی زده به سرتتتت
تسوکی:از این خونه گمشو بیرون اشغال عوضی نمیخوامتتت
(نکته:تسوکی قبلش با خانوادش دعوا کرده بود برای همین اعصاب نداشت)
بکی:با..باشه(با بغض سنگینی میره)
۴.۸k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.