عشق حاضر جواب منp54
تی وی رو روشن کردم ( خدایی مهمون به این پررو ای دیده بودید نیومد رفتم سر تی وی! )
خوراکم کاناالیی بود که نانای میداد! شانسو میبینی داشت اهنگ مورد عالقم میداد!
تو حس و حال اهنگ بودم که تلفن به صدا دراومد! رز جواب داد:
- بله بفرمایید؟
- ...
- سلام جیمین شی
- ...
- بله من بهشون گفتم فکر کنم فراموش کردن بهتون زنگ بزنن!
چرا دوروغ میگی! بگو عشقش نکشید زنگ بزنه! واال! خورده برده که نداریم!
رز - الان تلفونو میدم بهشون
اومد جلو گوشی رو داد دستم و اروم گفت:
- گفتم زنگ نزنی عصبانی میشه!
قیافمو چپل چالق کردمو گفتم:
- به درک!
و جواب دادم:
- چیه؟
صدای بم مردونش تو گوشم پیچید:
- تو دوباره اینجوری حرف زدی؟
- دوست دارم ...
- دوست داری سس بزن!
- ببین اقاهه من نه حوصله کل کل دارم نه وقتشو! چی کار داری؟
- بعد از ظهر اماده باش میام دنبالت باید بریم یه جایی ...
- هی دوست عزیز پیاده شو با هم راه بریم! دیروز من یه چیزی پروندم
تو چرا جنبت عینه نخود!
- کوچولو میبینم باز دم در اووردی!
- من کیشمیش نیستم که دم داشته باشم اقای سنگ پا!
در ضمن اینو تو گوشت فرو کن شتر که میدونی چیه! تو هم مثل همون شتر تو خواب ، خواب پنبه دونه ببین! دیگه هم برو سر کار انقدر وقت تلف نکن!
( برگامو پر پر کردی آیو) و گوشی رو روش قطع کردم! حالا بمون تو کفم حسابی تمیز شی! بعله!
خیلی ریلکس باز رفتم سراغ تی وی! یکی دو ساعت پای اون بودم ... دیگه واقعا سرم درد میکرد
تلفنو براداشتمو یه زنگ به مامانم زدم ... یکم با هم حرف زدیم ... کلیم در رابطه با اینجا صحبت کردمو
به مامانم گفتم که چقدر اینجا بهم خوش میگذره! یکمم با بابام حرف زدم!
بعدشم که فهمیدم دختر خالم که دوسال ازم بزرگ تره هم اونجاست اصرار کردم که با اونم
حرف بزنم! دلم براش شده بود قدر سوراخ جوراب مورچه!
- وای ... سلام ..
- سلام آیو چطوری بی معرفت!
- عجبا! من بی معرفتم یا تو! دختر اصلا چهره ی گیرای منو یادته؟
خندیدو گفت:
- قیافتم فراموش کنم اون زبونتو نمیتونم از یاد ببرم ...
- اونو که هیچکی نمیتونه فراموش کنه!
- راستی آیو یه خبر دارم برات!
- بنال ... یعنی بگو!
خندید و گفت:
- جیهوپ اینجاست میخوای باهاش صحبت کنی؟
چی؟ زخم دلم باز شد! خیلی غیر عادی یه پرده ی نازکه اشک جلوی دیدمو گرفت!
خیلی وقت بود نمیتونستم گریه کنم! جیهوپ همون بی معرفتی که باعث شد چند سال بخاطرش بشم یه ادم افسرده! یه ادم که شب و روز براش فرقی نداشت! کسی که منو با کاراش به خودش وابسته کرد و زمانی که دقیقا بهش احتیاج داشتم منو ول کرد ... رفت برای همیشه!
خوراکم کاناالیی بود که نانای میداد! شانسو میبینی داشت اهنگ مورد عالقم میداد!
تو حس و حال اهنگ بودم که تلفن به صدا دراومد! رز جواب داد:
- بله بفرمایید؟
- ...
- سلام جیمین شی
- ...
- بله من بهشون گفتم فکر کنم فراموش کردن بهتون زنگ بزنن!
چرا دوروغ میگی! بگو عشقش نکشید زنگ بزنه! واال! خورده برده که نداریم!
رز - الان تلفونو میدم بهشون
اومد جلو گوشی رو داد دستم و اروم گفت:
- گفتم زنگ نزنی عصبانی میشه!
قیافمو چپل چالق کردمو گفتم:
- به درک!
و جواب دادم:
- چیه؟
صدای بم مردونش تو گوشم پیچید:
- تو دوباره اینجوری حرف زدی؟
- دوست دارم ...
- دوست داری سس بزن!
- ببین اقاهه من نه حوصله کل کل دارم نه وقتشو! چی کار داری؟
- بعد از ظهر اماده باش میام دنبالت باید بریم یه جایی ...
- هی دوست عزیز پیاده شو با هم راه بریم! دیروز من یه چیزی پروندم
تو چرا جنبت عینه نخود!
- کوچولو میبینم باز دم در اووردی!
- من کیشمیش نیستم که دم داشته باشم اقای سنگ پا!
در ضمن اینو تو گوشت فرو کن شتر که میدونی چیه! تو هم مثل همون شتر تو خواب ، خواب پنبه دونه ببین! دیگه هم برو سر کار انقدر وقت تلف نکن!
( برگامو پر پر کردی آیو) و گوشی رو روش قطع کردم! حالا بمون تو کفم حسابی تمیز شی! بعله!
خیلی ریلکس باز رفتم سراغ تی وی! یکی دو ساعت پای اون بودم ... دیگه واقعا سرم درد میکرد
تلفنو براداشتمو یه زنگ به مامانم زدم ... یکم با هم حرف زدیم ... کلیم در رابطه با اینجا صحبت کردمو
به مامانم گفتم که چقدر اینجا بهم خوش میگذره! یکمم با بابام حرف زدم!
بعدشم که فهمیدم دختر خالم که دوسال ازم بزرگ تره هم اونجاست اصرار کردم که با اونم
حرف بزنم! دلم براش شده بود قدر سوراخ جوراب مورچه!
- وای ... سلام ..
- سلام آیو چطوری بی معرفت!
- عجبا! من بی معرفتم یا تو! دختر اصلا چهره ی گیرای منو یادته؟
خندیدو گفت:
- قیافتم فراموش کنم اون زبونتو نمیتونم از یاد ببرم ...
- اونو که هیچکی نمیتونه فراموش کنه!
- راستی آیو یه خبر دارم برات!
- بنال ... یعنی بگو!
خندید و گفت:
- جیهوپ اینجاست میخوای باهاش صحبت کنی؟
چی؟ زخم دلم باز شد! خیلی غیر عادی یه پرده ی نازکه اشک جلوی دیدمو گرفت!
خیلی وقت بود نمیتونستم گریه کنم! جیهوپ همون بی معرفتی که باعث شد چند سال بخاطرش بشم یه ادم افسرده! یه ادم که شب و روز براش فرقی نداشت! کسی که منو با کاراش به خودش وابسته کرد و زمانی که دقیقا بهش احتیاج داشتم منو ول کرد ... رفت برای همیشه!
- ۲.۴k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط