ویو ات خیلی خجالت کشیدم اما بروی خودم نیوردم رفتم و شیر م
ویو ات خیلی خجالت کشیدم اما بروی خودم نیوردم رفتم و شیر موز و گردو درست کردم دسرها و شام ها نیوشیدنی ها آماده بودنند(سوشی موچی شیر موز شام ها دسر هذ نوشیدنی های دیگه ای هم بود) ویو ات داشتم غذا ها رو میذاشتم روی میز که اجوما گفت
اجوما.دخترم برو به ارباب بگوبیادشام بخوره
ات. چشم
رفتم در اتاق رو زدم
ویوکوکی
دیدم یکی داره در میزنه من هم شلوار پام بود و داشتم کتاب میخوندم که گفتم بیا وقتی اومد داخل دیدم ات هست
ات.ارباب شام آمادس(ات سرش پاینه چون کوکی لباس نداش)
کوک. باشه .
وات داشت میرفت که گفتم ات چرا منو نگان نمیکنی چو لختم
ات ن نهههه
کوک. پس چرا نگام نمیکنی
ات . خب
کوک بیا اینجا بشین رو به
پاش ات این نشست رو تخت که کوک عصبانی و یکم داد گفتم اینجا
ات .آخه اما..
کوک . مگه اجوما بهت قوانین رو بهت یاد نداده فلش بک به چند ماه پیش
اجوما . قوانین
۱ نباید رو حرف ارباب حرف بزنی
۲ هرچی ارباب میگه نه نمیگی
۳ بدون اجازه ارباب بیرون نمیری
۴ ارباب رو با اسم کوچیک صدا نمیکنی
پایان فلش بک
ات ب....اشه
ات رفت رو پایی کوکی نشست
کوک.سرشرو میزاره رو گردنش میگه هههههیی تو خیلی خوش بوییی
بد گرل که لپای ات قرمزشد و خیلی خجالت کشید وبعد
ویو کوک دلم میخواست لپش رو بوس کنم برای همین گفتم راسیتی بریم شام بخوریم
ات بخوریم
کوک آره باهم میخوریم وبعدکوک لپش رو میبوسه و بعد باهم میرن پایین که ات میره بشقاب کوکی رو میزاره که کوک میگه بیا رو پام بشی اماات نه و کوک میگه بشین وبعد ات میترسه میشینه ....خماری
فردا باز شروع میکنم خیلی خوابم میاد منی که تا ساعت ۷ صبح بیدارم نمیدونم چرا خوابم میاد اگه کم بود ببخشبد بای😍😍😘😘
اجوما.دخترم برو به ارباب بگوبیادشام بخوره
ات. چشم
رفتم در اتاق رو زدم
ویوکوکی
دیدم یکی داره در میزنه من هم شلوار پام بود و داشتم کتاب میخوندم که گفتم بیا وقتی اومد داخل دیدم ات هست
ات.ارباب شام آمادس(ات سرش پاینه چون کوکی لباس نداش)
کوک. باشه .
وات داشت میرفت که گفتم ات چرا منو نگان نمیکنی چو لختم
ات ن نهههه
کوک. پس چرا نگام نمیکنی
ات . خب
کوک بیا اینجا بشین رو به
پاش ات این نشست رو تخت که کوک عصبانی و یکم داد گفتم اینجا
ات .آخه اما..
کوک . مگه اجوما بهت قوانین رو بهت یاد نداده فلش بک به چند ماه پیش
اجوما . قوانین
۱ نباید رو حرف ارباب حرف بزنی
۲ هرچی ارباب میگه نه نمیگی
۳ بدون اجازه ارباب بیرون نمیری
۴ ارباب رو با اسم کوچیک صدا نمیکنی
پایان فلش بک
ات ب....اشه
ات رفت رو پایی کوکی نشست
کوک.سرشرو میزاره رو گردنش میگه هههههیی تو خیلی خوش بوییی
بد گرل که لپای ات قرمزشد و خیلی خجالت کشید وبعد
ویو کوک دلم میخواست لپش رو بوس کنم برای همین گفتم راسیتی بریم شام بخوریم
ات بخوریم
کوک آره باهم میخوریم وبعدکوک لپش رو میبوسه و بعد باهم میرن پایین که ات میره بشقاب کوکی رو میزاره که کوک میگه بیا رو پام بشی اماات نه و کوک میگه بشین وبعد ات میترسه میشینه ....خماری
فردا باز شروع میکنم خیلی خوابم میاد منی که تا ساعت ۷ صبح بیدارم نمیدونم چرا خوابم میاد اگه کم بود ببخشبد بای😍😍😘😘
۸.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.