گمشده در قلبم
گمشده در قلبم
پارت۲۸
به مکالمه اش ادامه داد:ساعت چهارو نیم اینا میام.....باشه باشه....خدافظ.
فیلم درحال دانلود بود:خب بگو؟
+چیو؟
_مامان...؟
+آهان.خب من اون موقع وقتی شیطان کش شدم هفت سالم بود،شیاطین خانوادمو کشته بودن و از داشتن مادر محروم بودم.دوست داشتم الان که فرصتش نصیبم شده دوست ندارم خودم،خودمو محروم کنم.
براش ناراحت شدم:پس تو قبل از من شیطان کش شدی.
+آره.وقتی بانو آمانه تورو آورد عمارت،منم هنوز اونجا بودم.چون تحت تعلیم بودم.وقتی هنوز زخمات خوب نشده بود و تمرین میکردی،خیلی نگرانت میشدم.
دیدم جو بینمون داره سنگین میشه،بحثو عوض کردم:ناراحت نباش هرچی بود دیگه مال گذشته بوده.شکلاتت سرد شد.
لبخند زد و لیوانش رو برداشت و خورد.منم فیلم رو پخش کردم و لیوانش رو برداشتم.
بعد از فیلم
ساعت سه و نیم شده بود.
پارت۲۸
به مکالمه اش ادامه داد:ساعت چهارو نیم اینا میام.....باشه باشه....خدافظ.
فیلم درحال دانلود بود:خب بگو؟
+چیو؟
_مامان...؟
+آهان.خب من اون موقع وقتی شیطان کش شدم هفت سالم بود،شیاطین خانوادمو کشته بودن و از داشتن مادر محروم بودم.دوست داشتم الان که فرصتش نصیبم شده دوست ندارم خودم،خودمو محروم کنم.
براش ناراحت شدم:پس تو قبل از من شیطان کش شدی.
+آره.وقتی بانو آمانه تورو آورد عمارت،منم هنوز اونجا بودم.چون تحت تعلیم بودم.وقتی هنوز زخمات خوب نشده بود و تمرین میکردی،خیلی نگرانت میشدم.
دیدم جو بینمون داره سنگین میشه،بحثو عوض کردم:ناراحت نباش هرچی بود دیگه مال گذشته بوده.شکلاتت سرد شد.
لبخند زد و لیوانش رو برداشت و خورد.منم فیلم رو پخش کردم و لیوانش رو برداشتم.
بعد از فیلم
ساعت سه و نیم شده بود.
۶۳۲
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.