باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را

باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان

آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را

ناز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را

در میان بحر حیرت لولو فریاد را

خویشتن بینان ز حسنت لافگاهی ساختند

هین ببند از غمزه درها کوی عشق آباد را

هر چه بیدادست بر ما ریز کاندر کوی داد

ما به جان پذرفته‌ایم از زلف تو بیداد را

گیرم از راه وفا و بندگی یک سو شویم

چون کنیم ای جان بگو این عشق مادرزاد را

زین توانگر پیشگان چیزی نیفزاید ترا

کز هوس بردند بر سقف فلک بنیاد را

قدر تو درویش داند ز آنکه او بیند مقیم

همچو کرکس در هوا هفتاد در هفتاد را

خوش کن از یک بوسهٔ شیرین‌تر از آب حیات

چو دل و جان سنایی طبع فرخ‌زاد را

«سنایی» #بخون
دیدگاه ها (۲)

کتاب «قلندر و قلعه»نویسنده: یحیی یثربی“قلندر” و “قلعه” کتابی...

مثل آئینه مشو محو جمال دگراناز دل و دیده فرو شوی خیال دگرانآ...

کتاب «سرگذشت ژیل بلاس»نویسنده «آلن رنه لوساژ» داستان ژیل بلا...

زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحریمن و پیمودن پیمانه و دیوانه‌گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط