سرنوشت
#سرنوشت
#Part۴۹
این مرتیکه چی میگف برا خودش برا اینکه دست بسرش کنم گفتم
.: من دوست نداشتم درضمن یکی دیگرو دوس دارم حالا گمشو
سرشو بالا اورد انگار تعجب کرده بود با یکم عصابنیت گفت
*بگو ببینم این خری که میگی کیه هان
بادادی که کشیدم همه داشتن نکام میکردن
.: اولا خر تویی حق نداری بهش توهین کنی در ضمن تو. کی باشی که بخای اسمشو بدونی
*من شوهرتم میفهمی
.: ببین برا من شعر نگو تو یه روزی شوهرم بودی الان خاک پای اون نیستی که بخام اسمش از دهن کثیف تو بشنوم
نفسشو صدا دار داد بیرونو گفت
*بهت میگم اون کیه که به من ترجیحش دادی
یهو یکی از پشت سرمون گفت
ــ اون منم
هردومون به سمت صدا برگشتیم خدایا چاکرتم اون تهیونگه بسمتمون اومدو روبه هه سولب زد
ـــ اونی که میگه منم
بله این دیگه چی میگفت مطمئنم دارنقش بازی میکنه
هه سو عصبی غرید
*صابت کن که کسی که اون میگه تویی
خب ریده شد حالا چیکارکنم اها فهمیدم بسمت تهیونگ رفتم دستمو تو.دستش گذاشتمو به هه سو گفتم
.:میببنی که حتی خاک پاشم نیستی حالا برو دیگه چی میخای از جونم
با گرفتن دستش نگار یه ارامش بخش قوی بهم تزریق کرده بودن دستمو تودستش فشار ارومی داد و گفت
ــ حالاکه دیدی برو دیگ نبینم مزاحممون بشی که مث قبل برات گرون تموم میشه
بااسترس نگام بین هه سو و. تهیونگ میچرخید یهو هه سو بطرف تهیونگ خیز برداشتو یقشو گرفت ولی تهیونگ اروم بود دستاشو دور دست هه سو انداختو از یقش جدا کرد و با لحن مسخره ای گفت
ــ مث اینکه اونروز افاقه نکرد نه
*داری تهدید میکنی
ــ مال این حرفا نیستی
*اون روی سگ منو بالا نیار ها
منکه مث منگلا داشتم به بحث اونا رو تماشا میکردم
تهیونگ درجواب بهش گفت...
#Part۴۹
این مرتیکه چی میگف برا خودش برا اینکه دست بسرش کنم گفتم
.: من دوست نداشتم درضمن یکی دیگرو دوس دارم حالا گمشو
سرشو بالا اورد انگار تعجب کرده بود با یکم عصابنیت گفت
*بگو ببینم این خری که میگی کیه هان
بادادی که کشیدم همه داشتن نکام میکردن
.: اولا خر تویی حق نداری بهش توهین کنی در ضمن تو. کی باشی که بخای اسمشو بدونی
*من شوهرتم میفهمی
.: ببین برا من شعر نگو تو یه روزی شوهرم بودی الان خاک پای اون نیستی که بخام اسمش از دهن کثیف تو بشنوم
نفسشو صدا دار داد بیرونو گفت
*بهت میگم اون کیه که به من ترجیحش دادی
یهو یکی از پشت سرمون گفت
ــ اون منم
هردومون به سمت صدا برگشتیم خدایا چاکرتم اون تهیونگه بسمتمون اومدو روبه هه سولب زد
ـــ اونی که میگه منم
بله این دیگه چی میگفت مطمئنم دارنقش بازی میکنه
هه سو عصبی غرید
*صابت کن که کسی که اون میگه تویی
خب ریده شد حالا چیکارکنم اها فهمیدم بسمت تهیونگ رفتم دستمو تو.دستش گذاشتمو به هه سو گفتم
.:میببنی که حتی خاک پاشم نیستی حالا برو دیگه چی میخای از جونم
با گرفتن دستش نگار یه ارامش بخش قوی بهم تزریق کرده بودن دستمو تودستش فشار ارومی داد و گفت
ــ حالاکه دیدی برو دیگ نبینم مزاحممون بشی که مث قبل برات گرون تموم میشه
بااسترس نگام بین هه سو و. تهیونگ میچرخید یهو هه سو بطرف تهیونگ خیز برداشتو یقشو گرفت ولی تهیونگ اروم بود دستاشو دور دست هه سو انداختو از یقش جدا کرد و با لحن مسخره ای گفت
ــ مث اینکه اونروز افاقه نکرد نه
*داری تهدید میکنی
ــ مال این حرفا نیستی
*اون روی سگ منو بالا نیار ها
منکه مث منگلا داشتم به بحث اونا رو تماشا میکردم
تهیونگ درجواب بهش گفت...
۱۱.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.