بیماری ب نام عشق
پارت ۲۷🍷
دکتر:نگفتم قراره تا اخر عمر اینجوری باشی
ا.ت:پس چی؟
دکتر:فقط یه راه درمان داره...با اونی ک هورمونتو فعال کرده بخابی
جونگ کوک:بخابم؟
ا.ت:بخابه یا بخابه؟
جونگ کوک:این دوتا یکین:|
ا.ت:نه ببین خابیدن یعنی همون خابیدن ساده اون یکی خابیدن یعنی خابیدنی ک همراهش یه چیزای دیگم هس
دکتر:دومی
جونگ کوک:خب اون خابیدنی ک همراهش یچیز دیگم هسته
ا.ت:یلحظه وایستا مرور کنم...جونگ کوک یه هورمون اضافی ت بدنش داره ک یه شخص خاصی اگ لمسش کنه فعال میشه و من لمسش کردم فعال شد..الان اون مریضه چون هورمونش فعاله..اگه من باهاش بخابم هورمونش غیرفعال میشه؟
دکتر:درسته
ا.ت:ینی چی مگه ممکنه؟
دکتر:اره...توی این مدتی ک با شما بود حالشون خیلی خوب بود انگار اصلن بیمار نبودن..ولی دیدید ک ازتون فاصله گرفتن انقدر حالشون بد شده
جونگ کوک:باورم نمیشه این دیگ چ بیماریه
دکتر:برای مام عجیب بود..ولی جالبم بود..برای این بیماری اسم گذاشتیم
ا.ت:چ اسمی؟
دکتر:بیماری ب نام عشق...خب من دیگه میرم شما خودتون مشکلتونو حل کنید
از جام بلند شدم تعظیم کردم ک رفت بیرون و دوباره نشستم روی تخت
جونگ کوک:ا.ت میخاستم یچیزی بهت بگم
ا.ت:ازت متنفرم
جونگ کوک:گوش کن
ا.ت:من تا حالا کسیو حتا نبوسیدم بعد با ت باید...وای باورم نمیشه
جونگ کوک:منو ک بوسیدی
ا.ت:هیچکدومش ب خاست خودم نبوده و قرارم نیست باشه
جونگ کوک:بیا اول قضیه ی اولو حل کنیم
ا.ت:کدوم قضیه؟
جونگ کوک:قضیه ی حسی بهت نداشتم...ا.ت ت از احساسات من خبر نداری...هفت ماه پیش ک تازه توی باشگاه دیدمت ازت خوشم اومد..خاستم بهت نزدیک بشم ولی سر یه اشتباه کوچیک فکر کردی ازت متنفرم...دعوا هامون از اونجا شروع شد ولی باعث شد بهم نزدیکتر بشیم..هر روز بعد باشگاه دنبالت میومدم ک ببینم سالم میرسی خونه یا نه..هر روز جلوی در باشگاه منتظرت میمونم تا برسی باهم بریم..ا.ت من خیلی وقته ک دوست دارم..بهت گفتم بری چون فک کردم ازم متنفری..فک کردم دیگه دلت نمیخاد پیشم بمونی..ا.ت من بعد مامانبزرگ تنها کسی ک برام مهم بود تو بودی
ا.ت:یعنی..یعنی این کارات از روی تنفر نبود؟
جونگ کوک:معلومه ک نه..ا.ت من متاسفم ک باعث حال بدیت شدم
دستامو گرفت
جونگ کوک:کنارم میمونی؟
خاستم جوابشو بدم ک در یهو باز شدم
یوری:جونگ کوکییییی
دکتر:نگفتم قراره تا اخر عمر اینجوری باشی
ا.ت:پس چی؟
دکتر:فقط یه راه درمان داره...با اونی ک هورمونتو فعال کرده بخابی
جونگ کوک:بخابم؟
ا.ت:بخابه یا بخابه؟
جونگ کوک:این دوتا یکین:|
ا.ت:نه ببین خابیدن یعنی همون خابیدن ساده اون یکی خابیدن یعنی خابیدنی ک همراهش یه چیزای دیگم هس
دکتر:دومی
جونگ کوک:خب اون خابیدنی ک همراهش یچیز دیگم هسته
ا.ت:یلحظه وایستا مرور کنم...جونگ کوک یه هورمون اضافی ت بدنش داره ک یه شخص خاصی اگ لمسش کنه فعال میشه و من لمسش کردم فعال شد..الان اون مریضه چون هورمونش فعاله..اگه من باهاش بخابم هورمونش غیرفعال میشه؟
دکتر:درسته
ا.ت:ینی چی مگه ممکنه؟
دکتر:اره...توی این مدتی ک با شما بود حالشون خیلی خوب بود انگار اصلن بیمار نبودن..ولی دیدید ک ازتون فاصله گرفتن انقدر حالشون بد شده
جونگ کوک:باورم نمیشه این دیگ چ بیماریه
دکتر:برای مام عجیب بود..ولی جالبم بود..برای این بیماری اسم گذاشتیم
ا.ت:چ اسمی؟
دکتر:بیماری ب نام عشق...خب من دیگه میرم شما خودتون مشکلتونو حل کنید
از جام بلند شدم تعظیم کردم ک رفت بیرون و دوباره نشستم روی تخت
جونگ کوک:ا.ت میخاستم یچیزی بهت بگم
ا.ت:ازت متنفرم
جونگ کوک:گوش کن
ا.ت:من تا حالا کسیو حتا نبوسیدم بعد با ت باید...وای باورم نمیشه
جونگ کوک:منو ک بوسیدی
ا.ت:هیچکدومش ب خاست خودم نبوده و قرارم نیست باشه
جونگ کوک:بیا اول قضیه ی اولو حل کنیم
ا.ت:کدوم قضیه؟
جونگ کوک:قضیه ی حسی بهت نداشتم...ا.ت ت از احساسات من خبر نداری...هفت ماه پیش ک تازه توی باشگاه دیدمت ازت خوشم اومد..خاستم بهت نزدیک بشم ولی سر یه اشتباه کوچیک فکر کردی ازت متنفرم...دعوا هامون از اونجا شروع شد ولی باعث شد بهم نزدیکتر بشیم..هر روز بعد باشگاه دنبالت میومدم ک ببینم سالم میرسی خونه یا نه..هر روز جلوی در باشگاه منتظرت میمونم تا برسی باهم بریم..ا.ت من خیلی وقته ک دوست دارم..بهت گفتم بری چون فک کردم ازم متنفری..فک کردم دیگه دلت نمیخاد پیشم بمونی..ا.ت من بعد مامانبزرگ تنها کسی ک برام مهم بود تو بودی
ا.ت:یعنی..یعنی این کارات از روی تنفر نبود؟
جونگ کوک:معلومه ک نه..ا.ت من متاسفم ک باعث حال بدیت شدم
دستامو گرفت
جونگ کوک:کنارم میمونی؟
خاستم جوابشو بدم ک در یهو باز شدم
یوری:جونگ کوکییییی
۲۴.۴k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.