Maah Banafsham
#Maah_Banafsham
#part97
_کجا؟
+وا ارسلان میخام پیاده بشم بریم خرید کنیم
_صبر کن ماشینو پارت کنم با هم میریم دیگه اونجارو نمیبینی
رد نگاهمو گرفت که رسید به اون پسرایی که جلو پاسارژ وایستاده بودن
+خو اونا به من چیکار دارن
_خوشم نمیاد حتی زیر چشی نگات کنن باهم میریم که بفهمن صاحاب داری
+چشم،چرا عصبی میشی
ماشینو پارک کردم پیاده شدیم دیا منتظرم موند باهم بریم داخل
رفتم پیششو دستشو محکم گرفتم
+ایی ارسلان انگشتام خورد شد
_انگشتاتو قفل انگشتام کن درست میشه
+هوف
همون کاری که گفته بودمو انحام داد که گفتم
_افرین دختر قشنگم
با این حرفم لبخندی زد که باز داشتم وا میدادم سریع نگاهمو ازش گرفتم
+ارسلاننن
_جوننن
+بریم اون مغازه
_اره
رفتیم یه مغازه که کلی لباسای خفن داشت
دیانا کلی لباس ازونجا گرفت هرچی میپوشید میگفتم قشنگه چون اگه میگفتم زشته دهنم سرویس بود
_دیا دو ساعته اینجاییم خسته شدم بریم دیگه
+اره اره بریم
_دیگه چی میخای
+چیزایی که میخام دیگه به تو مربوط نمیشه برو تو ماشین خودم میام
شیطون نگاش کردم
_میام خودم برات انتخاب میکنم
با کیفش زد تو سرم
+خیلی بی حیایی ارسلان
_میدونم
رفتیم بع سمت یکی از مغازه های لباس ز.ی.ر
+ارسلان نیا تو دیگه
اشاره کردم به اون دختر پشری که داخل بودن
_نگاشون کن،تازه پسره داره براش انتخاب میکنه
+خب باشه بیا
_بریم
اصلا نمیزاشتم دیانا انتخاب کنه
هرچی میگفتم دیانا ایراد میگرفت ولی من ور میداشتم
یه لباس خواب دیدم خیلی خوشم اومد یه جوری که دیانا نبینه ورش داشتم
رفتیم سر صندوق خیلی ماهرانه گفتم بزاره تو یه نایلون دیگه
رفتیم بیرون
_اگع به من بود همشونو برات میخریدم
+اونایی که تو خریدیو نمیپوشما
_مگه دست خودته بزور تنت میکنم
+اخه اونا چین؟؟نپوشم که سنگین ترم...
#part97
_کجا؟
+وا ارسلان میخام پیاده بشم بریم خرید کنیم
_صبر کن ماشینو پارت کنم با هم میریم دیگه اونجارو نمیبینی
رد نگاهمو گرفت که رسید به اون پسرایی که جلو پاسارژ وایستاده بودن
+خو اونا به من چیکار دارن
_خوشم نمیاد حتی زیر چشی نگات کنن باهم میریم که بفهمن صاحاب داری
+چشم،چرا عصبی میشی
ماشینو پارک کردم پیاده شدیم دیا منتظرم موند باهم بریم داخل
رفتم پیششو دستشو محکم گرفتم
+ایی ارسلان انگشتام خورد شد
_انگشتاتو قفل انگشتام کن درست میشه
+هوف
همون کاری که گفته بودمو انحام داد که گفتم
_افرین دختر قشنگم
با این حرفم لبخندی زد که باز داشتم وا میدادم سریع نگاهمو ازش گرفتم
+ارسلاننن
_جوننن
+بریم اون مغازه
_اره
رفتیم یه مغازه که کلی لباسای خفن داشت
دیانا کلی لباس ازونجا گرفت هرچی میپوشید میگفتم قشنگه چون اگه میگفتم زشته دهنم سرویس بود
_دیا دو ساعته اینجاییم خسته شدم بریم دیگه
+اره اره بریم
_دیگه چی میخای
+چیزایی که میخام دیگه به تو مربوط نمیشه برو تو ماشین خودم میام
شیطون نگاش کردم
_میام خودم برات انتخاب میکنم
با کیفش زد تو سرم
+خیلی بی حیایی ارسلان
_میدونم
رفتیم بع سمت یکی از مغازه های لباس ز.ی.ر
+ارسلان نیا تو دیگه
اشاره کردم به اون دختر پشری که داخل بودن
_نگاشون کن،تازه پسره داره براش انتخاب میکنه
+خب باشه بیا
_بریم
اصلا نمیزاشتم دیانا انتخاب کنه
هرچی میگفتم دیانا ایراد میگرفت ولی من ور میداشتم
یه لباس خواب دیدم خیلی خوشم اومد یه جوری که دیانا نبینه ورش داشتم
رفتیم سر صندوق خیلی ماهرانه گفتم بزاره تو یه نایلون دیگه
رفتیم بیرون
_اگع به من بود همشونو برات میخریدم
+اونایی که تو خریدیو نمیپوشما
_مگه دست خودته بزور تنت میکنم
+اخه اونا چین؟؟نپوشم که سنگین ترم...
۴.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.