هاناهاکیماسو
#هاناهاکیماسو
#part22
کلاهاشونو در آوردن
_خب بستنی چی میخوری؟
هانا کمی ناز کرد و بعد گفت
+کاکائویی
_خیله خب بشین تا بیام
کوک رفت و دوتا بستنی برا خودشو هانا خرید هانا رویه موتور نشست و شروع کردن به بستنی خوردن هانا کمی از کوک فاصله داشت که دوتا دختر جلف اومدن و خودشونو چسبوندن به کوک
......ددی بیا امشب با ما باش
هانا که اخم کرده بود از موتور اومد پایین و بازوهای کوک رو گرفت
+کوری نمیبینی زنش کنارش وایساده
اون دوتا دختر از اونجا رفتن
_حسودی کردی نه؟
+نه
_پس چرا گذاشتی بره؟
+اگه دلت میخواد برو دنبالش
دخترک از پسرک فاصله گرفت کوک خنده بلندی کرد چطور تا الان به این شیرینی دخترکش دقت نکرده بود و همه رو بهش ترجیح میداد هانا که ازش دور شده بود رفت و دستشو گرفت و بوسه محکمی به لپایه نرم دخترک زد
_چرا انقدر شیرینی تو
+با این چیزا خر نمیشم حالا حالاها باید نازمو بکشی
_فدای ناز کردنتم میشم ولی خوب میدونم با چی خر میشی
+چطوری میدونی؟
_میفهمی بیا بریم هوا سرده خوشگلم
+خوشگلم و مرض(خیلی آروم)
_شنیدما بیا دیگه
این دفع هانا پشت پسرک نشست کوک یه دفع سرعت گرفت که هانا ترسید و کمر کوک رو محکم گرفت
+چیکار میکنی(جیغ)
کوک سریع دست هانا رو گرفت و سرعتشو آروم کرد بوسه ریزی رو دستش زد و دستشو بو کرد
_بو توت فرنگی میدی
+بخاطر کرممه
_نه نه این بویه طبیعیه بدنته خوشگلم
+هواست به جلوت باشه انقدم مزه نریز
_چشم (داد و خنده)
_یه چیزی بگم
+نه
_میگم چون ممکنه بعدا نتونم ع عاشقتم
دخترک یه لحظه رفت تو شوک یه دفع دوتا سرفه آرومی کرد
_حالت خوبه؟
+آره خوبم
بلاخره بعد مدتی رسیدن
#part22
کلاهاشونو در آوردن
_خب بستنی چی میخوری؟
هانا کمی ناز کرد و بعد گفت
+کاکائویی
_خیله خب بشین تا بیام
کوک رفت و دوتا بستنی برا خودشو هانا خرید هانا رویه موتور نشست و شروع کردن به بستنی خوردن هانا کمی از کوک فاصله داشت که دوتا دختر جلف اومدن و خودشونو چسبوندن به کوک
......ددی بیا امشب با ما باش
هانا که اخم کرده بود از موتور اومد پایین و بازوهای کوک رو گرفت
+کوری نمیبینی زنش کنارش وایساده
اون دوتا دختر از اونجا رفتن
_حسودی کردی نه؟
+نه
_پس چرا گذاشتی بره؟
+اگه دلت میخواد برو دنبالش
دخترک از پسرک فاصله گرفت کوک خنده بلندی کرد چطور تا الان به این شیرینی دخترکش دقت نکرده بود و همه رو بهش ترجیح میداد هانا که ازش دور شده بود رفت و دستشو گرفت و بوسه محکمی به لپایه نرم دخترک زد
_چرا انقدر شیرینی تو
+با این چیزا خر نمیشم حالا حالاها باید نازمو بکشی
_فدای ناز کردنتم میشم ولی خوب میدونم با چی خر میشی
+چطوری میدونی؟
_میفهمی بیا بریم هوا سرده خوشگلم
+خوشگلم و مرض(خیلی آروم)
_شنیدما بیا دیگه
این دفع هانا پشت پسرک نشست کوک یه دفع سرعت گرفت که هانا ترسید و کمر کوک رو محکم گرفت
+چیکار میکنی(جیغ)
کوک سریع دست هانا رو گرفت و سرعتشو آروم کرد بوسه ریزی رو دستش زد و دستشو بو کرد
_بو توت فرنگی میدی
+بخاطر کرممه
_نه نه این بویه طبیعیه بدنته خوشگلم
+هواست به جلوت باشه انقدم مزه نریز
_چشم (داد و خنده)
_یه چیزی بگم
+نه
_میگم چون ممکنه بعدا نتونم ع عاشقتم
دخترک یه لحظه رفت تو شوک یه دفع دوتا سرفه آرومی کرد
_حالت خوبه؟
+آره خوبم
بلاخره بعد مدتی رسیدن
۱۸.۶k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.