هاناهاکیماسو
#هاناهاکیماسو
#part24
هانا لبخند آرومی زد و جعبه دومی رو باز کرد که توش کیلید اینجا بود
_اینم کیلید اینجاست هروقت دلت خواست بیا اینجا
+ممنونم
کوک یخورده از کیک رو برداشت و گذاشت دهن هانا
+اوممم کیکه خیلی خوشمزه ایه
کوک لبخندی زد بلند شد کنار صندلی هانا زانو زد و دستشو گرفت تو دستاش
_حالا چی هنوزم میخوای ردم کنی
هانا لبخندش کمی کمرنگ شد
+راستش هنوز بهت اعتماد ندارم ولی همین که این هدیه با ارزش رو بهم دادی ازت ممنونم
کوک اخماش جا لبخندش رو گرفت
_همین؟
کوک که کلافه شده بود از این ماجرا بلند شد وایستاد
_من این همه واست غرورمو کنار گذاشتم تو میدونستی چقدر رو غرورم حساسم بعد حالا تو بازم بهم میگی بهم اعتماد نداری؟چیه این اعتماد کوفتیت؟
+کوک
هانا دست کوک رو گرفت که کوک عقب رفت
_من بخاطرت جلوت رو زانوهام افتادم حتی خواهش کردم(عربدع) التماست کردم ولی هنوزم بهم بی اعتمادی دیگه نمیکشم
هانا از جاش بلند شد میخواست بره سمت کوک که کوک رفت و عقب و سریع اونجارو ترک کرد
+پسره احمق حتی واینستاد ادامشو بگم
بعد از اون روز کوک سه شب خونه نرفت و همش تو بار بود و این هانا بود که نگرانش بود تو اون حال دگرگونش تو کتابخونه رو کاناپه نشسته بود و منتظر بود تا کوک از اون در بیاد تو خودش میدونست اشتباه کرده و درست حسابی منظورشو نرسونده تو فکر و خیال خودش بود که یه دفع در محکم کوبیده شد هانا رفت و در و باز کرد و با دیدن زخم کنار لب و دکمه ها لباس پارش و کبودی زیر گونش از ترس دستشو رو دهنش گذاشت
+ک کوک چ چرا اینطوری شدی بیا تو ببینم
هانا کوک رو برد تو و رو کاناپه نشوندش و تکیش داد به پشتیش
_بخاطر.....تو این بلا سرم اومد
هانا بدو بدو از اتاقک بیرون رفت و از آجوما جعبه کمک های اولیه گرفت و دوباره برگشت پسرک همونجا بدون حرکت نشسته بود و سرش پایین بود دخترک جلو پاها پسرک زانو زد و به صورتش نگاه کرد به خودش لعنت میفرستاد که چرا اینکارو کرده کم کم اشک تو چشماش حلقه زد یخورده بتادین تو پنبه ریخت صورت پسرک رو بالا آورد و بتادینو رو زخم کنار ابروش زد که باعث شد اخمایه پسرک بره توهم از درد و بعد آروم آروم زد و بعد رو کنار لب و ابروش چسب زد که یه دفع با حرف کوک شوکه شد
_برو تو آزادی هرجا که بخوای بری نه محدودت میکنم نه اجبار حتی میتونی از این کشورم بری
+چی داری میگی؟
_چیزی که دلت میخواد
هانا صورت کوک رو گرفت تو دستاش و......
#part24
هانا لبخند آرومی زد و جعبه دومی رو باز کرد که توش کیلید اینجا بود
_اینم کیلید اینجاست هروقت دلت خواست بیا اینجا
+ممنونم
کوک یخورده از کیک رو برداشت و گذاشت دهن هانا
+اوممم کیکه خیلی خوشمزه ایه
کوک لبخندی زد بلند شد کنار صندلی هانا زانو زد و دستشو گرفت تو دستاش
_حالا چی هنوزم میخوای ردم کنی
هانا لبخندش کمی کمرنگ شد
+راستش هنوز بهت اعتماد ندارم ولی همین که این هدیه با ارزش رو بهم دادی ازت ممنونم
کوک اخماش جا لبخندش رو گرفت
_همین؟
کوک که کلافه شده بود از این ماجرا بلند شد وایستاد
_من این همه واست غرورمو کنار گذاشتم تو میدونستی چقدر رو غرورم حساسم بعد حالا تو بازم بهم میگی بهم اعتماد نداری؟چیه این اعتماد کوفتیت؟
+کوک
هانا دست کوک رو گرفت که کوک عقب رفت
_من بخاطرت جلوت رو زانوهام افتادم حتی خواهش کردم(عربدع) التماست کردم ولی هنوزم بهم بی اعتمادی دیگه نمیکشم
هانا از جاش بلند شد میخواست بره سمت کوک که کوک رفت و عقب و سریع اونجارو ترک کرد
+پسره احمق حتی واینستاد ادامشو بگم
بعد از اون روز کوک سه شب خونه نرفت و همش تو بار بود و این هانا بود که نگرانش بود تو اون حال دگرگونش تو کتابخونه رو کاناپه نشسته بود و منتظر بود تا کوک از اون در بیاد تو خودش میدونست اشتباه کرده و درست حسابی منظورشو نرسونده تو فکر و خیال خودش بود که یه دفع در محکم کوبیده شد هانا رفت و در و باز کرد و با دیدن زخم کنار لب و دکمه ها لباس پارش و کبودی زیر گونش از ترس دستشو رو دهنش گذاشت
+ک کوک چ چرا اینطوری شدی بیا تو ببینم
هانا کوک رو برد تو و رو کاناپه نشوندش و تکیش داد به پشتیش
_بخاطر.....تو این بلا سرم اومد
هانا بدو بدو از اتاقک بیرون رفت و از آجوما جعبه کمک های اولیه گرفت و دوباره برگشت پسرک همونجا بدون حرکت نشسته بود و سرش پایین بود دخترک جلو پاها پسرک زانو زد و به صورتش نگاه کرد به خودش لعنت میفرستاد که چرا اینکارو کرده کم کم اشک تو چشماش حلقه زد یخورده بتادین تو پنبه ریخت صورت پسرک رو بالا آورد و بتادینو رو زخم کنار ابروش زد که باعث شد اخمایه پسرک بره توهم از درد و بعد آروم آروم زد و بعد رو کنار لب و ابروش چسب زد که یه دفع با حرف کوک شوکه شد
_برو تو آزادی هرجا که بخوای بری نه محدودت میکنم نه اجبار حتی میتونی از این کشورم بری
+چی داری میگی؟
_چیزی که دلت میخواد
هانا صورت کوک رو گرفت تو دستاش و......
۴۰.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.