پارت(5)🥺📺📽
پارت(5)🥺📺📽
چانیول:ولش کن بیا بشین داروهاتو بخور
میسو:اوکی *داروهاشو داد خورد*
میسو:دیشب کجا رفته بودی؟
چانیول:میخوای چیکار؟
میسو:همینطوری گفتم
چانیول:پس نگو
میسو:اوکی
چان پلند شد که بره
میسو:کجا میری؟
چان:میرم فیلم ببینم
میسو:فیلم؟
چان:تو میتونی ببینی من نمیتونم ببینم
میسو:چرا برو
میسو:/
از این اخلاقش ناراحت شدم ، چرا بهم محل نداد؟(خدا وکیلی خیلی پررویی دختر جون)
تازه میفهمم چان چی کشیده حتما خیلی براش ناخوشاینو بوده (جز این چیز دیگه ای وجود داره؟)
...چانیول...
منم که خواستم تلافی کنم اون اخلاقشو گفتم کار خودشو انجام بدم ببینم ری اکشنش چیه
چهار ساعت بعد:/
چهار ساعته دارم سریال نگاه میکنم خداوکیلی خیلی خسته کنندس نمیدونم میسو به کجاش دلبسته ولی باید تنبیه میشد که به منم اهمیت بده
...میسو...
الان حساب کردم چان دقیقا چهار ساعته داره فیلم میبینه منم حوصلم سر رفته بود گفتم برم ی چیزی درست کنم بخورم شاید بهتر شدم
رفتم ی نودل برداشتم و درست کردم چون نودل واقعا خوشمزس و توی هر زمانی میچسبه
...
بعد اینکه غذامو خوردم گفتم برم ببینم چان هنوز فیلم میبینه که یکم بریم بیرون واقعا توی خونه کلافه شده بودم
..
رفتم که دیدم نهه خیرررر انگار خیری نیست و ایشونم از همه جا بیخبر خوابشون برده (بچم خستس خوب)
میسو نخواست عشقش به حال دیشبش دچار بشه ، رفت و ی بالش و پتو اورد براش ؛ اروم سرشو گذاشت روی بالشت و پتورو کشید روش ..
به صورت بی نقصش ی نگاه کرد و از تدا کرد میکرد که ی همچین فرشته ای نصیبش شده .
ولی با این فرشتش خوب رفتار نکرده بود و اونم میخواست تلافی کنه براش
...
چانیول:ولش کن بیا بشین داروهاتو بخور
میسو:اوکی *داروهاشو داد خورد*
میسو:دیشب کجا رفته بودی؟
چانیول:میخوای چیکار؟
میسو:همینطوری گفتم
چانیول:پس نگو
میسو:اوکی
چان پلند شد که بره
میسو:کجا میری؟
چان:میرم فیلم ببینم
میسو:فیلم؟
چان:تو میتونی ببینی من نمیتونم ببینم
میسو:چرا برو
میسو:/
از این اخلاقش ناراحت شدم ، چرا بهم محل نداد؟(خدا وکیلی خیلی پررویی دختر جون)
تازه میفهمم چان چی کشیده حتما خیلی براش ناخوشاینو بوده (جز این چیز دیگه ای وجود داره؟)
...چانیول...
منم که خواستم تلافی کنم اون اخلاقشو گفتم کار خودشو انجام بدم ببینم ری اکشنش چیه
چهار ساعت بعد:/
چهار ساعته دارم سریال نگاه میکنم خداوکیلی خیلی خسته کنندس نمیدونم میسو به کجاش دلبسته ولی باید تنبیه میشد که به منم اهمیت بده
...میسو...
الان حساب کردم چان دقیقا چهار ساعته داره فیلم میبینه منم حوصلم سر رفته بود گفتم برم ی چیزی درست کنم بخورم شاید بهتر شدم
رفتم ی نودل برداشتم و درست کردم چون نودل واقعا خوشمزس و توی هر زمانی میچسبه
...
بعد اینکه غذامو خوردم گفتم برم ببینم چان هنوز فیلم میبینه که یکم بریم بیرون واقعا توی خونه کلافه شده بودم
..
رفتم که دیدم نهه خیرررر انگار خیری نیست و ایشونم از همه جا بیخبر خوابشون برده (بچم خستس خوب)
میسو نخواست عشقش به حال دیشبش دچار بشه ، رفت و ی بالش و پتو اورد براش ؛ اروم سرشو گذاشت روی بالشت و پتورو کشید روش ..
به صورت بی نقصش ی نگاه کرد و از تدا کرد میکرد که ی همچین فرشته ای نصیبش شده .
ولی با این فرشتش خوب رفتار نکرده بود و اونم میخواست تلافی کنه براش
...
۷۶.۱k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.