پارت(4)🥺📺📽
پارت(4)🥺📺📽
سوهو:دکتر بریم
دکتر:ن لازم نیست خودم میرم
سوهو:ولی ماشین نیاوردین
دکتر:شما زحمت نکشین خودم میرم
سوهو:ولی
دکتر:مراقبشون باشین ، خدانگهدار*دکتر رفت*
چانیول:هیونگ ممنونم که..
سوهو:قابلی نداشت وظیفم بود
چانیول:تو وظیفه ای نداشتی .. میگم مراقب مینسو میمونی من برم داروهاشو بخرم؟
سوهو:میخوای بده به من برم بگیرم
چانیول:ن نمیخواد خودم میرم
سوهو:اوکی برو من هستم
چانیول:ممنون
چانیول رفت دارو هارو بگیره، سوهو هم رفت پیش میسو که ببینه حالش خوبه یا نه
...میسو...
چشام و باز کردم دور و اطرافمو انالیز کردم ،چشام اشکی شد؛ هنوز چانیول نیومده حتما خیلی ناراحت شده از دستم😢 ولی ی چیزی عجیب بود ، وقتی خوابیدم حالم خوب نبود ولی الان که حالم بهتره *که ی دفعه در باز شد و سوهو اومد*
سوهو:اع زنداداش بیدار شدی؟
میسو خواست از جاش بلند بشه که سوهو نزاش:
باید استراحت کنی
میسو:باش ممنون، چانیول کجاست؟
سوهو:رفت داروهاتو بگیره
میسو:دارو؟
سوهو:حالت خوب نبود چانیولم دکتر و خبر کرد و اونم دارو تجویز کرد ، رفت اونارو بگیره
میسو:عاهان
سوهو:میتونم ی سوال بپرسم؟
میسو:عاره چراکه نه
سوهو:چیزی شده بین شما ؟البته نمیخوام دخالت کنما اکه خواستی بگو
میسو با این حرفش دوباره چشاش اشکی شد:
اره بحصمون شد دیشب
سوهو:بخاطر همین چان صبح هم حالش..
میسو:اره بخاطر بحصمون بود *تمام ماجرا رو تعریف کرد*
سوهو:خب..
میسو:اره اره میدونم اشتباه کردم خیلیم پشیمونم ولی..
سوهو:خب از این به بعد درستش کن نزار این اتفاق..*صدای در اومد*
سوهو:فک کنم اومد
میسو:اوهوم
سوهو:پس زنداداش موفق باشی، فایتینگ✊
میسو:✊
چانیول وارد اتاق شد:
م..میسو خوبی؟*سریع اومد پیشش*
میسو:عاره خوبم
سوهو:خب دیگه من برم
چانیول:کجا؟بمون
سوهو:دیگه کار دارم باید برم*داشت میرفت که به میسو ی چشمک زد*
چانیول:خبریه؟
میسو:چه خبری؟
...
سوهو:دکتر بریم
دکتر:ن لازم نیست خودم میرم
سوهو:ولی ماشین نیاوردین
دکتر:شما زحمت نکشین خودم میرم
سوهو:ولی
دکتر:مراقبشون باشین ، خدانگهدار*دکتر رفت*
چانیول:هیونگ ممنونم که..
سوهو:قابلی نداشت وظیفم بود
چانیول:تو وظیفه ای نداشتی .. میگم مراقب مینسو میمونی من برم داروهاشو بخرم؟
سوهو:میخوای بده به من برم بگیرم
چانیول:ن نمیخواد خودم میرم
سوهو:اوکی برو من هستم
چانیول:ممنون
چانیول رفت دارو هارو بگیره، سوهو هم رفت پیش میسو که ببینه حالش خوبه یا نه
...میسو...
چشام و باز کردم دور و اطرافمو انالیز کردم ،چشام اشکی شد؛ هنوز چانیول نیومده حتما خیلی ناراحت شده از دستم😢 ولی ی چیزی عجیب بود ، وقتی خوابیدم حالم خوب نبود ولی الان که حالم بهتره *که ی دفعه در باز شد و سوهو اومد*
سوهو:اع زنداداش بیدار شدی؟
میسو خواست از جاش بلند بشه که سوهو نزاش:
باید استراحت کنی
میسو:باش ممنون، چانیول کجاست؟
سوهو:رفت داروهاتو بگیره
میسو:دارو؟
سوهو:حالت خوب نبود چانیولم دکتر و خبر کرد و اونم دارو تجویز کرد ، رفت اونارو بگیره
میسو:عاهان
سوهو:میتونم ی سوال بپرسم؟
میسو:عاره چراکه نه
سوهو:چیزی شده بین شما ؟البته نمیخوام دخالت کنما اکه خواستی بگو
میسو با این حرفش دوباره چشاش اشکی شد:
اره بحصمون شد دیشب
سوهو:بخاطر همین چان صبح هم حالش..
میسو:اره بخاطر بحصمون بود *تمام ماجرا رو تعریف کرد*
سوهو:خب..
میسو:اره اره میدونم اشتباه کردم خیلیم پشیمونم ولی..
سوهو:خب از این به بعد درستش کن نزار این اتفاق..*صدای در اومد*
سوهو:فک کنم اومد
میسو:اوهوم
سوهو:پس زنداداش موفق باشی، فایتینگ✊
میسو:✊
چانیول وارد اتاق شد:
م..میسو خوبی؟*سریع اومد پیشش*
میسو:عاره خوبم
سوهو:خب دیگه من برم
چانیول:کجا؟بمون
سوهو:دیگه کار دارم باید برم*داشت میرفت که به میسو ی چشمک زد*
چانیول:خبریه؟
میسو:چه خبری؟
...
۶۶.۶k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.