𝓟𝓪𝓻𝓽 63 🥺🤍🖇️
𝓟𝓪𝓻𝓽 63 🥺🤍🖇️
مکس ویو
جیغ زدم ولی وقتی اومدن خیلی دیر شده بود اونو برده بودن به خودم قول دادم که هرجا باشه پیداش کنم امیدوارم ا/ت همون دختر باشه
رفتم سمت شرکت
جانگکوک ویو
صبح که بلند شدم صبح ونمو خوردم و سوال ماشین شدم و رفتم سمت شرکت
وقتی رسیدم رفتم داخل داشتم یه سمت اتاقم میرفتم اما با صدایی که شنیدم سرجام خشک شدم
پلین : جانگکوک
ا اون اینجا چیکار میکرد برگشتم سمتش
جانگکوک : تو
پلین : آره من بلاخره آزاد شدم
یعنی چی چطوری آزاد شده امکان نداره حبسش بیشتر از اینا بود حداقل باید 3 سال تو زندان میموند اونم کم کمش
رفتم سمتش جلوش وایسادم
پلین : نمیتونی کاری کنی هر کاری کنی یکی اینجا هست که داره همه چی رو میبینه و فیلم میگیره پس بهتره کار اشتباهی نکنی
جانگکوک : لعنت بهت پلین
پلین : عااا این چه حرفیه ناراحت میشما
جانگکوک : لعنت به اون روزی که تو توی زندگیم اومدی( با داد )
پلین : سر من داد نزن اون عوضیم که مرد راحت شدم آخیش خوب شد که مُرد
جانگکوک : دوباره بر میکردی همونجا نمیتونی آزاد واسه خودت بگردی
پلین : چرا فکر میکنی نمیتونم ؟
جانگکوک : چون این واقعیته
پلین : نه واقعیت اینه که عشقت مُرده بچت بی مادر شده به لطف من خوشحالم که تونستم این داغو تو دلت بزارم خیلی خوشحالم
حیف نمیتونم بهش چیزی بگم
جانگکوک : تو یه شیطانی ا/ت...
میخواستم بهش بگم که ا/ت ممکنه زنده باشه ولی ممکنه زود تر از من پیداش کنه و ایندفعه واقعا یه بلایی سرش بیاره
پلین : ا/ت چی؟
جانگکوک : تو اونو کشتی
پلین : خب میدونم
جانگکوک : اما اون همیشه تو قلب منه اما تو چی؟
پلین : اون جایی تو قلب تو نداره
قرمز شده بود اعصبی خندیدم
جانگکوک : اتفاقا تویی که جایی تو قلبم نداری
اینو گفتم یهو داد زد خودشو انداخت زمین چیکار داره میکنه
پلین : آییی چطور جرعت کردی منو بزنی( با داد )
جانگکوک : من؟
پلین : حالا میخوای انکارش کنی؟ ( با داد )
داشت گریه میکرد عجب بازیگریه همه دورش جمع شدن
ناشناس 1 : حالتون خوبه خانم؟
ناشناس 2 : چیشده؟
نگهبان : آقا شما این کارو کردید؟
همه حرف میزدن
جانگکوک : معلومه که نه میتونید فیلم دوربینا رو چک کنید من این کارو نکردم
نگهبان : شما هم با ما بیاید تا فیلم دوربینارو چک کنیم
جانگکوک : باشه میام
باهاشون رفتم زیر زمین تا فیلم دوربینارو چک کنیم فیلمو که گزاشت تصویر سیاه بود
جانگکوک : پس کجاس؟
نگهبان : فیلما گرفته نشدن حتما دوربینا مشکل دارن
جانگکوک : دوربینا مشکل ندارن اون زنه مشکل داره پرتش کنید از اینجا بیرون
نگهبان : اما آقا ممکنه دردسر درست کنه
جانگکوک : مهم نیست پرتش کنید از اینجا بیرون
اینجا هم آرامش نداریم رفتم بیرون سمت اتاقم
*فلش بک به شب*
ا/ت ویو
تکیه داده بودم به مبلا و به تلویزیون نگاه میکردم مکسم نیست حوصلم سر رفته بود چشمم خورد به تلویزیون اون جانگکوک بود؟ صداشو زیاد کردم و رفتم جلوتر
صدای تلوزیون = امروز که در بزرگ ترین شرکت کشورمون شاهد زدن یک زن توسط بزرگترین سهام دار یعنی جئون جانگکوک بودیم فیلمها و شواهد نشان میدهد که اون اینکارو کرده خبر رسیده است که زنی که کتک خورده خواهر ناتنیه او به اسم پلینه گفته شده که او در یکی از زندان ها زندانی بوده است اما بخاطر پول زیادی که به قاضی داده شده است آزاد شده و به سراغ این سهام دار بزرگ رفته کسی نمیداند چه چیزی بین این دو گذشته است
*پایان صدای تلویزیون*
ا/ت : نه این امکان نداره جانگکوک همچین کاری نمیکنه همش دروغه
به فیلمی که تلویزیون پخش کرد نگاه کردم جانگکوک اونو زد انگار دروغ نیست اما این امکان نداره اون آزارش به یه مورچه هم نمیرسه زل زده بودم به تلویزیون
پلین ویو
مکس ویو
جیغ زدم ولی وقتی اومدن خیلی دیر شده بود اونو برده بودن به خودم قول دادم که هرجا باشه پیداش کنم امیدوارم ا/ت همون دختر باشه
رفتم سمت شرکت
جانگکوک ویو
صبح که بلند شدم صبح ونمو خوردم و سوال ماشین شدم و رفتم سمت شرکت
وقتی رسیدم رفتم داخل داشتم یه سمت اتاقم میرفتم اما با صدایی که شنیدم سرجام خشک شدم
پلین : جانگکوک
ا اون اینجا چیکار میکرد برگشتم سمتش
جانگکوک : تو
پلین : آره من بلاخره آزاد شدم
یعنی چی چطوری آزاد شده امکان نداره حبسش بیشتر از اینا بود حداقل باید 3 سال تو زندان میموند اونم کم کمش
رفتم سمتش جلوش وایسادم
پلین : نمیتونی کاری کنی هر کاری کنی یکی اینجا هست که داره همه چی رو میبینه و فیلم میگیره پس بهتره کار اشتباهی نکنی
جانگکوک : لعنت بهت پلین
پلین : عااا این چه حرفیه ناراحت میشما
جانگکوک : لعنت به اون روزی که تو توی زندگیم اومدی( با داد )
پلین : سر من داد نزن اون عوضیم که مرد راحت شدم آخیش خوب شد که مُرد
جانگکوک : دوباره بر میکردی همونجا نمیتونی آزاد واسه خودت بگردی
پلین : چرا فکر میکنی نمیتونم ؟
جانگکوک : چون این واقعیته
پلین : نه واقعیت اینه که عشقت مُرده بچت بی مادر شده به لطف من خوشحالم که تونستم این داغو تو دلت بزارم خیلی خوشحالم
حیف نمیتونم بهش چیزی بگم
جانگکوک : تو یه شیطانی ا/ت...
میخواستم بهش بگم که ا/ت ممکنه زنده باشه ولی ممکنه زود تر از من پیداش کنه و ایندفعه واقعا یه بلایی سرش بیاره
پلین : ا/ت چی؟
جانگکوک : تو اونو کشتی
پلین : خب میدونم
جانگکوک : اما اون همیشه تو قلب منه اما تو چی؟
پلین : اون جایی تو قلب تو نداره
قرمز شده بود اعصبی خندیدم
جانگکوک : اتفاقا تویی که جایی تو قلبم نداری
اینو گفتم یهو داد زد خودشو انداخت زمین چیکار داره میکنه
پلین : آییی چطور جرعت کردی منو بزنی( با داد )
جانگکوک : من؟
پلین : حالا میخوای انکارش کنی؟ ( با داد )
داشت گریه میکرد عجب بازیگریه همه دورش جمع شدن
ناشناس 1 : حالتون خوبه خانم؟
ناشناس 2 : چیشده؟
نگهبان : آقا شما این کارو کردید؟
همه حرف میزدن
جانگکوک : معلومه که نه میتونید فیلم دوربینا رو چک کنید من این کارو نکردم
نگهبان : شما هم با ما بیاید تا فیلم دوربینارو چک کنیم
جانگکوک : باشه میام
باهاشون رفتم زیر زمین تا فیلم دوربینارو چک کنیم فیلمو که گزاشت تصویر سیاه بود
جانگکوک : پس کجاس؟
نگهبان : فیلما گرفته نشدن حتما دوربینا مشکل دارن
جانگکوک : دوربینا مشکل ندارن اون زنه مشکل داره پرتش کنید از اینجا بیرون
نگهبان : اما آقا ممکنه دردسر درست کنه
جانگکوک : مهم نیست پرتش کنید از اینجا بیرون
اینجا هم آرامش نداریم رفتم بیرون سمت اتاقم
*فلش بک به شب*
ا/ت ویو
تکیه داده بودم به مبلا و به تلویزیون نگاه میکردم مکسم نیست حوصلم سر رفته بود چشمم خورد به تلویزیون اون جانگکوک بود؟ صداشو زیاد کردم و رفتم جلوتر
صدای تلوزیون = امروز که در بزرگ ترین شرکت کشورمون شاهد زدن یک زن توسط بزرگترین سهام دار یعنی جئون جانگکوک بودیم فیلمها و شواهد نشان میدهد که اون اینکارو کرده خبر رسیده است که زنی که کتک خورده خواهر ناتنیه او به اسم پلینه گفته شده که او در یکی از زندان ها زندانی بوده است اما بخاطر پول زیادی که به قاضی داده شده است آزاد شده و به سراغ این سهام دار بزرگ رفته کسی نمیداند چه چیزی بین این دو گذشته است
*پایان صدای تلویزیون*
ا/ت : نه این امکان نداره جانگکوک همچین کاری نمیکنه همش دروغه
به فیلمی که تلویزیون پخش کرد نگاه کردم جانگکوک اونو زد انگار دروغ نیست اما این امکان نداره اون آزارش به یه مورچه هم نمیرسه زل زده بودم به تلویزیون
پلین ویو
۶۸.۰k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.