امید

#امید
#پارت4
_منو بیخیال تو چجوری اومدی اینجا
نفسمو فوت کردم
_بیخیالش
تهیونگ رفت. من موندم کلاس چند روز بود که تهیونگ خیلی خوب باهام رفتار میکرد معلون نیست چی تو ذهنشه منم خیلی بهش نزدیک نمیشدم کولو برداشتم رفتم سمت پایین که میدر گفت
_این هفته میرید مرخصی پیش خوانوادهاتون
لبمو کاز گرفتم
_من الان کجا برم، بدبخت شدم
رفتم سمت لابی قهوه گرفتم سرکشیدم خداروشکر که خود مدرسه موبایل بهم داده بود یکی از بجه ها صدام زد
_لیسا
_بله
_مدیر کارت داره برو دفترش
_باشه
کولمو برداشتم رفتم سمت دفتر مدیر
_سلام با من کار داشتین
_لیسا متاسفانه نمیتونی بری تعطیلات پس تو دانشگاه میمونی هرچیم نیاز داشتی بهم میگی باشه؟
_باشه
_میتونی بریم
رفتم از دفتر بیرون
_اخه چرا چون پدر مادر ندارم باید اینقدر عذاب بکشم
بغض به گلوم هجوم اورد
_خیلی بدبختی
دستمو کشیدم به صورتم رفتم تو حیاط نشیتم روی میمکت زانو هامو بغل کردم صدای تهیونگ توی گپشم پیچید
_خوبی
_آره خوبم، لطفا برو میخوام فعلا تنها باشن
_باشه
وقتی رفت اجازه دادم اشکام روی صورتم جاری بشن
_نه لیسا قوی باش
اشکامو پام کردم رفتم سمت خوابکاهبا دیدن خوابگاهون جیغی زذم
_کوک این چه وضیع
_چیی؟
_ببین خوابگاهو به چه وضعی انداختی خجالت بکش
خندید
_جمعشون کن
_خودت جمع. کن
دیدگاه ها (۱)

#امید#پارت5_لیسا میبینی که کار مهم دارم بعد گفتن این حرفش از...

#انگیزه.ای.برای.عشق#پارت16تهیونگ رفت سمت جیمین یه مشت زد تو ...

امروز تولدمه میخوام ۳ تا پارت بزارم

بچه ها کیا میخوان پارت بعد رو بزارم؟؟؟

#Gentlemans_husband#Season_two#part_197با حس خیلی خوبی از خو...

Part ¹²⁸ا.ت ویو:غذا که تموم شد...خودم رو به مبل تکیه دادم..ن...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط