خوناشامکوچولو

#خوناشام_کوچولو
پارت39
ویو ا. ت
در رو باز کردم و با دیدن اون همه خوناشام منو و لیا و پسرا هول کردیم واقعا زیاد بودن منو و لیا همراه پدر جان به مهمونا سلام کردیم و بعد رفتیم پیش پسرا
_ا. ت
+جانم
_میگم اون خوناشام ه حس میکنم مشکوکه اخه یه جوری نگاه و رفتار میکنه
حقیقتا منو لیا هم حسش کرده بودیم اما به روی خودمون نیوردیم
☆چون اون خوناشام دشمن قبیله ماعه
~به طرز عجیبی وای بدی میده
(همه تایید کردن)
پدر جان رفت تا حرف بزنه
☆خوناشام ها به این جشن خوش اومدید این جشن به مناسبت برگشت دخترای من به دنیای خوناشام هاست دخترا (رو به ا.ت و لیا که بیان تا چند کلمه ای حرف بزنن)دخترای من و ملکه های اینده ا. ت و لیا (بقیه تشویق کردن)
=+سلام به جشن خوش اومدید(همزمان)
+من ا. تم
=و من لیام
+ازتون ممنونیم که به جشن اومدید
=از خودتون پذیرایی کنید
همه دست زدن و رفتیم نشستیم یکم بعد اهنگ پلی شد و همه برای رقص دو نفره میرفتن وسط
_خوناشام کوچولو م اجازه هست
+بله
و منو کوک رفتیم برای رقص
ویو لیا
ا. ت و کوک رفتین و شروع کردن به رقصیدن که یهو
~ملکه اجازه هست
=اوو بله
و منو تهیونگ هم رفتیم برای رقص خیلی حس خوبی داشتم که دارم با تهیونگ میرقصم همینطور که داشتیم میرقصیدیم چشمم به ا. ت و کوک افتاد که با نگاه و لبخند شیطانی نگامون میکردن خندم گرفت به ته ته گفتم وقتی قیافه اون دو تا رو دید ترکید
ویو تهیونگ
اهنگ تموم شد و رفتیم نشستیم
+_ای شیطونا
=ا. ت
~کوک
+ا. ت ا. ت نکن من که میدونم یه خبرا هست
_دقیقا میشه فهمید شما یه چیزیتون هست
~کوک یه دقه بیا(از دخترا یکم دور شدن)
_چیشده هیونگ چیزی شده
~کوک من لیا رو دوست دارم
_چیییییییییییییییییییی
~هیس اروم الان میشنوه
_وای خ ا هیونگ مبارکههههه
~چی چی میگی بابا هنو هیچی نگفتم نمیدونم باید چیکار کنم فعلا امادگی عتراف ندارم باید به اینکه چطوری بگم فک کنم
_اوکی ولی هر چی زودتر بگی بهتره
~باشه راستی به ا. ت چیزی نگی ممکنه به لیا بگه
_خیالت راحت ا. ت به لیا چیزی نمیگه اما میتونه کمک زیادی بهت کنه خودن بهش میگم ازش قول میگیرم به لیا نگه
~کوک مطمعنی نمیگه
_اره بابا خیالت راحت
~اوکی بریم
ویو کوک
جشن تموم شد همه رفتن ما به حالت عادی برگشتیم و هر کی رفت حمام تا بعدش شام بخوریم و بخوابیم دوشم رو که گرفتم در اتاق ا.ت رو زدم که گفت بیا تو وقتی رفتم تو دیدم....
شرط=6 تا لایک❤ 6تا کامنت 🗨
دیدگاه ها (۱۴)

#خوناشام_کوچولو پارت 40ویو کوک رفتم تو دیدم تازه از حموم اوم...

سانشاین تولدت مبارک

#خوناشام_کوچولو پارت 38روز مهمانی ویو ا. ت از خواب بیدار شدم...

#خوناشام_کوچولو پارت 37با صدای هیونگا به خودم اومدم~داداش یک...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۱۰ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط