خوناشامکوچولو

#خوناشام_کوچولو
پارت 37
با صدای هیونگا به خودم اومدم
~داداش یکم بد کبود نکرده بودی
٪ خیلی پر رنگ بود
"کارت درسته
*یکم زود نبود
، نامجون بنظرت این بچه دیر و زود حالیشه
•ن نیست از من بپرس این اخ اخ اخ یه ناقلاییه
(صدا از توی اتاق ا.ت)
=ا. ت ببخشید
میکشمت
=بابا حالا که چیزی نشده فقط
لیااااااااااااااااااااااا جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
~اوه اوه اوه بد اعصبی شده
(ا.ت و لیا اومدن پایین و ا.ت تمام مار.ک هارو با کرم پوشانده بود)
~به سلام
" چرا شاهکاری کوک رو پوشوندی
٪ولی خیلی محکم ما. رک انداخته بودا
•راستی کار تا کجا پیش رفت ما که تا یه جا هایی رو دیدیم
+چی تا همینجا پیش رفت یعنی فقط م.. ما..ما. رک (ا.ت سرخ شد)
*دارم به این فک میکنم خوبه لیا زنده برگشت
•"= _~٪*، خنده
، اره واقعا خشم رو از صدای ا. ت میشد فهمید
=اره ولی با من یکی کاری نمیکنه یاع یاع
+ لیا جان
=ععه من برم خوراکی بیارم
•"_~٪*، خنده
☆سلام
،• یا مسیح
+سلام پدر جان
☆سلام دخترم لیا کو
تو اشپزخونه بزارید صداش کنم لیاااااااااااا
=بلههههههه
+ پدر حان اومدن بدو بیااااا
=اومدم سلام پدر جان
☆سلام دخترم
= چیشده
☆دخترا پادشاه قبیله همسایه در مورد خبر برگشت شما فهمیده و این خبر داره بین قبیله‌های دیگه پخش میشه شنبه هفته بعد یک مهمانی خوش آمد گویی و جشن برای برگشت شما برگزار می‌شه (امروز یکشنبه است)
=+چی
☆می‌دونم خیلی یهویی عجله‌ای بهتون گفتم و شما پسرا گر نمی‌خواید خوناشام شید روز مهمونی یک مراسم کوچیک انجام میدیم تا شما به طور موقت تبدیل به خوناشام شید و بتونید توی مهمونی حضور داشته باشید
•"_~٪*، بله
☆خوب من دیگه میرم خدانگهدار
•"=+ _~٪*، خدا نگهدار
* جالبه هر بار که خوناشام بزرگ میان باعث میشن هممون کپ کنیم 🤣
٪آره دقیقاً🤣
+راستی پسرا شما به مهمونی میاید دیگه
=ما رو تنها نمی‌ذارید مگه نه
_~٪"•*، میایم
+واقعانی
_اره
=جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ اخ جون
•"= _~٪*، خنده
روز مهمانی
ویو ا. ت
از خواب بیدار شدم که....
شرط=6لایک❤ 6 کامنت🗨
دیدگاه ها (۱۲)

#خوناشام_کوچولو پارت 38روز مهمانی ویو ا. ت از خواب بیدار شدم...

#خوناشام_کوچولو پارت39ویو ا. تدر رو باز کردم و با دیدن اون ه...

#خوناشام_کوچولو پارت 36زیر گوشش گفتم _چیه خوناشام کوچولوم ال...

#خوناشام_کوچولوپارت35مشغول صحبت کرن بودیم که یهو کوک و اعضا ...

پارت ۱۴ فیک مرز خون و عشق

part21🦋جیمین«وقتی رسیدیم خونه اول رفتم آنا رو گذاشتم تو اتاق...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط