شبی دوباره و ای کاش های تکراری

شبی دوباره و ای کاش های تکراری
فدای چشم قشنگت هنوز بیداری؟

بهار من نکند شرط بسته ایی با خود
تمام پنجره ها را ستاره بشماری؟

چقدر مانده به اتمام این شب تاریک
چقدر مانده که دست از سکوت برداری؟

دوباره حرف بزن خوب من نمی خواهد
که احترام سکوت مرا نگهداری!

تمام طول شب این بود فکر ِ عاشق تو
که مثل آن همه دیروز دوستش داری؟

تمام طول شب این بود حرف چشمانت
که آی عاشق ِ دیوانه با توام ، آری ...

همیشه با تو بهار و همیشه بی تو خزان
حکایت من و تقویم های دیواری!

چهار سال از آن صبح عاشقانه گذشت
و تو هنوز به احساس من وفاداری ...

تو هیچ فرق نکردی هنوز شیرینی
هنوز شکل همان روزهای دیداری!

چرا بهانه و ای کاش ما که می دانیم
تمام می شود این انتظار اجباری ...

دوباره صبح همان صبح ناب خواهد شد
دوباره خواب پر از رنگ و بوی بیداری ...

" احسان افشاری "
دیدگاه ها (۷۵)

پناهت می دهم.این آغوش به اندازه تمام تنهایی های تو باز است.ب...

ساعت از دو گذشته بیدارم,منتظر تا مرا بخوابانیچشمهایم هنوز می...

ﻭﺍﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺩﺯﺩ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﺎ،ﭼﻘﺪﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ !ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ...

خدایاااااا این شادی رو از ما نگیر ..............دمت گرم رویا...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

پارت ۳

یک نفر تو خیابونای مغز من همیشه راه میره قدم میزنه . خیابونا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط