فیک یونگی
فیکیونگی
part¼
کوکویو
واقعا خیلی خوشحالم که اجی خوشکلم باهام قهر نیستتت و همینطورم حالش خوبهه(ات یکم یاد بگیر🗿)
کوک ـ از همهتون واقعا ممنونم بخاطر امشب(راستی الان مثلا شبه اوکی؟😂)
یونگیویو
ات خیلی جذاب شده بودد،هم جذاب و هم کیوت..عهه این چ حرفیه ب خودت بیا مَرد😅
درون یونگی ـ ولی اون موقع ک ات پرید بغد کوک حسودیت نشد؟
یونگی ـ تو خفه
درون یونگی ـ اوکی، ولی ات زیاد هات نیس؟
یونگی ـ میری یا بیرونت کنم، ادمین یکاری کن
ادمین ـ من شمارو تنها میگذارم، اوقات خوبی برایتان آرزومندم😌😜
یونگی ـ یاا هوس مردن کردی؟
ادمین ـ غلط خوردم
ــــــــــــــــــــــــــ
فردای روز تولد کوک:(ساعت شش صبح)
اتویو
هووفففف وایییی خدااا چقد سرم درد میکنه اخخخ، وایسا، ته اینجا چیکار میکنه؟
ات ـ جییییغغ(ته رو از تخت هل داد پایین)
ته ـ عرررررر کی مردههههه انیشتکنگریر؟اخخخ کمررمم
ات ـ تو...تو اینجا چیکار میکنی؟؟
ته ـ یادت نمیاد؟
ات ـ چیو؟
(فلش بک ب دیشب)
بچها انقد نوشیدنی خورده بودن ک مست مست بودن
ات ـ سلااام فرماندهه*داد*
ته ـ سیدعلی دههی نودی هاشو فرا خاندهه*داد😂*
ات ـ دوشتورودوو*دستشو کرده تو دهن ته*
ته ـ رکبنرتفتلنبلک
ات ـ چیی*مست*
ته ـ میرنبنرنبنک!!
(ات دستشو از دهن ته درآورد)
ات ـ چی میگی؟(با حالت مستی حرف میزنن من نمینویسم)
ته ـ میگم من دوست دارم
ات ـ عااااا برو ننتو دوس داشته با...
ادمینویو(عهه سلاام😂)
حرف ات با بوسه ی ته قطع شد...اتم ی حسایی ب ته داشت...ولی ن ب اندازهی ته!:)
ات و ته بوسه ای طولانی رو پشت سر گذاشتن(مگه هفت خان رستمه؟🗿)
کوک ـ ات میگ....عههه بد موقع اومدم؟
ته ـ ن میخای توام بیا
کوک ـ باشه(بوس تو بوس شد😂)
(اینجا بگم ک..هیچی...کرم دارم😀💔)
و کوک شاهد این صحنه های دلخراش بود...کوک دیگه چشمان پاکش رو نداشت!(اهم بگم ک اهم نکردن!فقد ی کیس ساده!)
(پایان فلش بک)
ات تو ذهنش:واییی خاک توسرمممم هههههه کوکم دیدد واییی خداا
ات ـ م...من میرم پایین...با..ی
ته ـ خب منم دارم میام دیه
ات ـ تو برو...منم می...ام
تهویو
معلوم بود ات خجالت کشید..کیووت
درسته، من ات رو دوست دارم...نه دوسش ندارم عاشقشم،کاشکی دیروز بهش اعتراف میکردم
اتویو
ته رف پایین..نفسم دوباره گرف...نکنه دوباره....نه نه امکان نداره(بعدا میفهمین چی میگه)
رفتم سریع ی قرص پیدا کردمو خوردم، هوفف
ــــــــــــــــ
(مثلن ات کاراشو انجام داد😂)
ادمین ویو(هایی)
ات رف پایین تا صبحانه میل کنه
ات ـ سلام*اروم*
کوک،ته ـ سلام
ـ ـ ـ
تو راه مدرسه...
ات ـ سلاام یونااا*داد*
یوناـ *ب ات محل نداد*
ات ـ چیزی شده؟
یوناـ راهشو کشید رف
ات ـ وا چشه؟
یوناویو
اههههه ات میکشممتتتت
چرا تهیونگ با اینکه...
خدایی زیاد شد حالا نصفش موند🗿💔
part¼
کوکویو
واقعا خیلی خوشحالم که اجی خوشکلم باهام قهر نیستتت و همینطورم حالش خوبهه(ات یکم یاد بگیر🗿)
کوک ـ از همهتون واقعا ممنونم بخاطر امشب(راستی الان مثلا شبه اوکی؟😂)
یونگیویو
ات خیلی جذاب شده بودد،هم جذاب و هم کیوت..عهه این چ حرفیه ب خودت بیا مَرد😅
درون یونگی ـ ولی اون موقع ک ات پرید بغد کوک حسودیت نشد؟
یونگی ـ تو خفه
درون یونگی ـ اوکی، ولی ات زیاد هات نیس؟
یونگی ـ میری یا بیرونت کنم، ادمین یکاری کن
ادمین ـ من شمارو تنها میگذارم، اوقات خوبی برایتان آرزومندم😌😜
یونگی ـ یاا هوس مردن کردی؟
ادمین ـ غلط خوردم
ــــــــــــــــــــــــــ
فردای روز تولد کوک:(ساعت شش صبح)
اتویو
هووفففف وایییی خدااا چقد سرم درد میکنه اخخخ، وایسا، ته اینجا چیکار میکنه؟
ات ـ جییییغغ(ته رو از تخت هل داد پایین)
ته ـ عرررررر کی مردههههه انیشتکنگریر؟اخخخ کمررمم
ات ـ تو...تو اینجا چیکار میکنی؟؟
ته ـ یادت نمیاد؟
ات ـ چیو؟
(فلش بک ب دیشب)
بچها انقد نوشیدنی خورده بودن ک مست مست بودن
ات ـ سلااام فرماندهه*داد*
ته ـ سیدعلی دههی نودی هاشو فرا خاندهه*داد😂*
ات ـ دوشتورودوو*دستشو کرده تو دهن ته*
ته ـ رکبنرتفتلنبلک
ات ـ چیی*مست*
ته ـ میرنبنرنبنک!!
(ات دستشو از دهن ته درآورد)
ات ـ چی میگی؟(با حالت مستی حرف میزنن من نمینویسم)
ته ـ میگم من دوست دارم
ات ـ عااااا برو ننتو دوس داشته با...
ادمینویو(عهه سلاام😂)
حرف ات با بوسه ی ته قطع شد...اتم ی حسایی ب ته داشت...ولی ن ب اندازهی ته!:)
ات و ته بوسه ای طولانی رو پشت سر گذاشتن(مگه هفت خان رستمه؟🗿)
کوک ـ ات میگ....عههه بد موقع اومدم؟
ته ـ ن میخای توام بیا
کوک ـ باشه(بوس تو بوس شد😂)
(اینجا بگم ک..هیچی...کرم دارم😀💔)
و کوک شاهد این صحنه های دلخراش بود...کوک دیگه چشمان پاکش رو نداشت!(اهم بگم ک اهم نکردن!فقد ی کیس ساده!)
(پایان فلش بک)
ات تو ذهنش:واییی خاک توسرمممم هههههه کوکم دیدد واییی خداا
ات ـ م...من میرم پایین...با..ی
ته ـ خب منم دارم میام دیه
ات ـ تو برو...منم می...ام
تهویو
معلوم بود ات خجالت کشید..کیووت
درسته، من ات رو دوست دارم...نه دوسش ندارم عاشقشم،کاشکی دیروز بهش اعتراف میکردم
اتویو
ته رف پایین..نفسم دوباره گرف...نکنه دوباره....نه نه امکان نداره(بعدا میفهمین چی میگه)
رفتم سریع ی قرص پیدا کردمو خوردم، هوفف
ــــــــــــــــ
(مثلن ات کاراشو انجام داد😂)
ادمین ویو(هایی)
ات رف پایین تا صبحانه میل کنه
ات ـ سلام*اروم*
کوک،ته ـ سلام
ـ ـ ـ
تو راه مدرسه...
ات ـ سلاام یونااا*داد*
یوناـ *ب ات محل نداد*
ات ـ چیزی شده؟
یوناـ راهشو کشید رف
ات ـ وا چشه؟
یوناویو
اههههه ات میکشممتتتت
چرا تهیونگ با اینکه...
خدایی زیاد شد حالا نصفش موند🗿💔
۱۱.۱k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.