پارتـ. 9
#پارتـ. 9
کلا بیخیال گوشیم شدم، همش به این فکر میکردم که چجوری تلافی کنم،
لحظه اخر فکری به سرم زد، شاید تلافی کوچیکی باشه، ولی بازم حال میده
فردا صبح:
صبح که از خواب پاشدم فهمیدم کلا تایم کلاس اولم رفته، خداروشکر زنگ اولمو با آرمان داشتم و این کارمو آسون تر میکرد
سریع لباس پوشیدم و رفتم سمت داشنگاه
داشتم دنبال آرمان میگشتم که دیدم داخل کلاس بودو داشت وسیله هاشو جمع میکرد سریع رفتم پیششو گفتم:
سلام اقای میرزایی خوبید؟
انگار خیلی تعجب کرده بود گفت:
مرسی، شما خوبید
گفتم:
مرسی، میشه جزوه امروزتونو بدید بهم، تا قبل از تایم تموم شدن دانشگاه بهتون پسش میدم
گفت:
حتما، فقط سالم بهم برگردونید
گفتم:
حتما
جزورو ازش گرفتم و سریع رفتم بیرون
برای انجام دادن نقشم به ماژیک و خودکار نیاز داشتم
2،3 صفحه ی اولشو زدم کنار که فکر کنه سالمه، موقع پس دادنش نکشه منو
از صفحه های بعدیش شروع کردم ب خط خطی کردن و یه صفحه درمیون مینوشتم
آرمان خره گاو منه سوارش میشم چع تند میره
بنده خدا چقدم تمیز بود جزوش و الان به چه روزی افتاده
رفتم که جزوشو پس بدم داخل محوطه نبود، صد در صدم الان کلاس نداشت پس فقط میتونه رفته باشه بوفه
رفتم سمت بوفه که دیدم بله اقا داخل بوفه نشستن دارن کیک میخورن
رفتم سمتشو گفتم:
اینم جزوتون صحیح و سالم
جزورو ازم گرفت و گفت:
خیلی ممنون که سالم برش گردوندید
بعد حرفش خندید که منم خندم گرفت
سریع از بوفه زدم بیرون که مبادا منو نکشه من هنوز جوونم کلی ارزو دارم
کلا بیخیال گوشیم شدم، همش به این فکر میکردم که چجوری تلافی کنم،
لحظه اخر فکری به سرم زد، شاید تلافی کوچیکی باشه، ولی بازم حال میده
فردا صبح:
صبح که از خواب پاشدم فهمیدم کلا تایم کلاس اولم رفته، خداروشکر زنگ اولمو با آرمان داشتم و این کارمو آسون تر میکرد
سریع لباس پوشیدم و رفتم سمت داشنگاه
داشتم دنبال آرمان میگشتم که دیدم داخل کلاس بودو داشت وسیله هاشو جمع میکرد سریع رفتم پیششو گفتم:
سلام اقای میرزایی خوبید؟
انگار خیلی تعجب کرده بود گفت:
مرسی، شما خوبید
گفتم:
مرسی، میشه جزوه امروزتونو بدید بهم، تا قبل از تایم تموم شدن دانشگاه بهتون پسش میدم
گفت:
حتما، فقط سالم بهم برگردونید
گفتم:
حتما
جزورو ازش گرفتم و سریع رفتم بیرون
برای انجام دادن نقشم به ماژیک و خودکار نیاز داشتم
2،3 صفحه ی اولشو زدم کنار که فکر کنه سالمه، موقع پس دادنش نکشه منو
از صفحه های بعدیش شروع کردم ب خط خطی کردن و یه صفحه درمیون مینوشتم
آرمان خره گاو منه سوارش میشم چع تند میره
بنده خدا چقدم تمیز بود جزوش و الان به چه روزی افتاده
رفتم که جزوشو پس بدم داخل محوطه نبود، صد در صدم الان کلاس نداشت پس فقط میتونه رفته باشه بوفه
رفتم سمت بوفه که دیدم بله اقا داخل بوفه نشستن دارن کیک میخورن
رفتم سمتشو گفتم:
اینم جزوتون صحیح و سالم
جزورو ازم گرفت و گفت:
خیلی ممنون که سالم برش گردوندید
بعد حرفش خندید که منم خندم گرفت
سریع از بوفه زدم بیرون که مبادا منو نکشه من هنوز جوونم کلی ارزو دارم
۱.۸k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.