آن سوی آینه

آن سوی آینه
P30
پرهای سفید و سیاه مثل موجی توی باد پخش شدن
(ویو ا.ت)
+ بیا بریم خونه ....نمی‌خوام بیشتر از این گذشته رو به یادت بیارم
_ هوم
(پرش زمانی به خونه ، ویو ا.ت)
چند دقیقه ای میشه که اومدیم خونه
رفتم سمت آشپزخونه و غذا درست کردم
میز رو چیدم
+ غذا حاضره
از روی مبل بلند شد و اومد
اولین بار بود براش آشپزی میکردم
+ چطوره؟
_ خوشمزست!
+(خوشحال)
بعد از اینکه غذامون رو خوردیم رفتم توی اتاق تا یکم استراحت کنم
_تق تق
+ بیا تو
اومد داخل
کنارم دراز کشید و از پشت بغلم کرد
_ میدونی...اون لحظه ای که گفتی دیگه تنها نیستی
انگار...بهترین لحظه زندگیم بود...( صدای بم و یواش)
حلقه دستشو به دور کمرم تنگ تر کرد
_ من همیشه پیشت میمونم....پس توهم پیشم بمون
دیدگاه ها (۲۰)

شما هم ؟؟؟؟

سلام به عزیزای دلم شرمنده همتونم که نتونستم توی این ایام مدر...

الهی قوربون تک تک خال های صورتت بشم من✨

آن سوی آینهP29چشمامو بستم و همراهیش کردم(ویو کوک)انگار زمان ...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط