عشق خونین

《عشق خونین 》
پارت ۲۳
ات : جیمین خوبی صدامو میشنوی
جیمین هیچ حرفی نزد و دوباره چشم هایش را بست ات دستی به صورتش جیمین کشید و فهمید که حالش خب شده نفس عميقی کشید و دستمال رو برداشت از رو پیشانیه جیمین
بوسی رو پیشانیه جیمین گذاشت و از رو تخت بلند شد پتو را کشید رو جیمین و سمته اتاق خودش رفت خیلی خسته بود پس به ساعت هیچ نگاه نکرد رو تخت دراز کشید و پتو را کشید رو خودش بدونه هیچ افکاری خوابش برد


برایه پسر داستان ما یک ماه گذشت در طول این یک ماه آخرین حرفی که کیوتی زده بود همون شب بود که گفت " من خطرناک نیستم " بعد از اون شب دیگه هیچ حرفی نزده بود سوی جانگ و سویون هر کاری میتونست کردن تا حال جیمین خوب بشه ات تا میتونست باهاش حرف می‌زد وقت میگذروند ولی حال جیمین خب نمیشد شب ها هم دختره تو اتاق کیوتی می‌خوابید رو مبل تا چیزی لازم داشت .. رو برایش بیاره ..
اتاق کیوتی خیلی سفید و ساده بود ات تصمیم گرفت که اتاق جیمین رو عوض کن درست به میله جیمین زخمه رو صورت ات کاملا خوب شده بود فقد جای زخم رو صورت اش بود و این زخم را خیلی دوست داشت
《 اسلاید اول اتاق جیمین قبل‌ از‌ اینکه عوض اش کنند 》
ده روزی میشد که ات نبود برایه پیدا کردن دروازه جهان خون‌آشام ها رفته بود .... شب ساعت ۹ به شهر داخل شد و سمته عمارت اش رفت در دروازه ها میله ای را نگهبان تا باز کرد و ماشین ات وارد پارکینگ شد از ماشین پیدا شد و سمته در عمارت رفت تقی به در زد و اجوما در را باز کرد با خوشحالی ات را بغل کرد
ات هم بلافاصله بغل کرد و از هم جدا شدن
اجوما : بریم تو سرده
وارد عمارت شد و با ذوق گفت
ات : جیمین ... سوی جانگ سویون جان من اومدم
هیچ صدایی نشنید
ات : خاله بچه ها کجان نکنه بیرون رفتن
اجوما : منم نمیدونم دخترم
ات وارد سالن شد و با سالن خالی مواجه شد
ات ... بیخیال ات چرا اخم میکنی مگه برایه اونا من مهمم
با ناراحتی گوشیش‌ را برداشت و شماره سوی جانگ را گرفت بعد از خیلی بوق صدا شنید" مشترک مورده نظر شما پاسخگو نمی‌ باشد لطفا پیغام بزارید "
ات .... ای بابا اینا کجان
از پله ها بالا رفت وارد اتاق اش شد و یهویی صدا جیغ سوی جانگ و سویون بلند شدن اتاق پر از بادکنک بود سوی جانگ اول از سویون رفت سمته ات و بغل اش گرفت زود بوسی رو گونه اش گذاشت سویون نزدیک اش شد و سوی جانگ را هول داد و ات را بغل کرد اونم دختره هم شوکه ایستاده بود
ات : چیکار میکنی
سویون : دلم برات خیلی تنگ شده بود
از بغل هم جدا شدن
ات : منم همین طور ولی نیازی به این جنگولک بازی نداشت
سوی جانگ : عه اونی
ات : جیمین کجاست
سویون: اینجا داداشم بیا دیگه
جیمین کنار تخت ایستاده بود ات سمته جیمین رفت و دست هایش‌را دوره گردن جیمین حلقه کرد و سفت بغلش کرد
ات : دلم برات خیلی تنگ شده بود
جیمین دست هایش را برد سمته کمره ات و آروم دستش را گذاشت
سوی جانگ : هی‌ منو بغل نکردی
ات سمته سوی جانگ رفت و بغلش کرد.
ات : دلم برات یه زره شده بود
سویون سمته اونا رفت و بغلشون کرد یه بغل خانواده گی بود جیمین دور

《اسلاید دو تتو دست ات》
دیدگاه ها (۹)

《عشق خونین 》پارت ۲۴ایستاده به آن ها نگاه میکرد ... ات : کیوت...

《عشق خونین 》پارت ۲۵ بعد از پوشیدن لباس خواب اش مشغول مسواک ز...

《عشق خونین 》پارت ۲۲سوی جانگ: اونی معذرت میخواهم ات : از من ع...

《 عشق خونین 》پارت ۲۱جیمین: من خطرناک نیستم تو و سوی جانگ نگا...

دوست پسر دمدمی مزاج

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط