شاه قلب قسمت۱۴
شاه قلب #قسمت۱۴
هیچی اصلا ولش کن.بلندشو برودیگه ..البته دلمم نمیخواست بره قبل ازاینکه بیادداشتم از سرما میمردم ولی وقتی امدوبه حرفم گرفت.سرمارو به کل فراموش کردم.
-باشه پس من میرم دیگه .شبت خوش.
-چیزه میگم.؟
-بگو..؟!!.سرمو به در چسپوندم.
-پریرروز میخواستی یه سوال ازم بپرسی ..الان بپرس.
-داشتی از فضولی میمردی درسته؟
-نخیرم یکم کنجکاو بودم همین.نمیخوایم نپرس.
-آره توکه راست میگی.
-میخواستم بگم اگه من..
-اگه توچی؟؟صدایی ازش نیومد.
-هوی چندش کجارفتی اگه توچی؟چندش خان.صدای سرفه کردنش امد..آروم گفت:
-اینجام.
-آهان فکرکردم مردی.
-خیلی دوست داری من بمیرم؟
-خب آره..تومال این زمان نیستی که مال دوران شاهنشاهی ولی هنوز زنده ای..تو بمیرمن قبرتو توموزه میزنم همونجا دفنت میکنیم تاریخی میشی...یه پولی به منم میرسه بابت پیداکردن چنین چیز عجب والخلقه ای..بالحنی که خنده توش موج میزدگفت؛
-نه من قبرمو کنار قبربابابزرگم سفارش دادم دلم میخواد اونجا دفن بشم.خندیدم وگفتم:
-ای باباموزه بهتربودااا آدمای بیشتری برات فاتحه میخونن..ضررکردی جون من..
-توهم هرازچندگاهی بیابرام فاتحه... دوباره شروع کردن به صرفه کردن.
-چندش توحالت خوبه.. چراهی سرفه میکنی...
-چیزی نیست یکم سرماخوردم.
-بلندشو بروخونتون.. بخاطرسرماخوردگی میفتی میمیری .میندازن گردن منه بدبخت تاجان دربدن دارم باید همینجا بمونم بسوزموبسازم اونم بخاطرتوی عجیب الخلقه.صدای خندشوشنیدم.-نترس بادمجون بم آفت نداره.
-بادمجون.. بزغاله ای چندش.
-گربه کوچولوی زبون دراز.
-هیی من گربه نیستم.من که ازاینجامیام بیرون میدونم چیکارت کنم.-موهامو میکشی.یامرباوخامه به سرو صورتم میمالی کمی مکث کردوادامه داد...یاموتورموپنچرمیکنی.
-من کی موتورتوروپنچرکردم؟
-آآببخشید حتمامامانمو دوستش بودن اون روزموتور منو پنچرکردن ودویدن پشت دیوار قایم شدن.. نتونستم جلوی خندمو بگیرم وزدم زیرخنده.
-آروم دیونه.الان میان منومیندازن بیرون.
-خب بندازن چه بهترازدستت خلاص میشم اینقدر چرتوپرت نمیگی.. ابرویی بالا انداختم لبخندشیطانی زدم وگفتم:
-به زوردارم تحملت میکنم..
نویسندهSmaeh
هیچی اصلا ولش کن.بلندشو برودیگه ..البته دلمم نمیخواست بره قبل ازاینکه بیادداشتم از سرما میمردم ولی وقتی امدوبه حرفم گرفت.سرمارو به کل فراموش کردم.
-باشه پس من میرم دیگه .شبت خوش.
-چیزه میگم.؟
-بگو..؟!!.سرمو به در چسپوندم.
-پریرروز میخواستی یه سوال ازم بپرسی ..الان بپرس.
-داشتی از فضولی میمردی درسته؟
-نخیرم یکم کنجکاو بودم همین.نمیخوایم نپرس.
-آره توکه راست میگی.
-میخواستم بگم اگه من..
-اگه توچی؟؟صدایی ازش نیومد.
-هوی چندش کجارفتی اگه توچی؟چندش خان.صدای سرفه کردنش امد..آروم گفت:
-اینجام.
-آهان فکرکردم مردی.
-خیلی دوست داری من بمیرم؟
-خب آره..تومال این زمان نیستی که مال دوران شاهنشاهی ولی هنوز زنده ای..تو بمیرمن قبرتو توموزه میزنم همونجا دفنت میکنیم تاریخی میشی...یه پولی به منم میرسه بابت پیداکردن چنین چیز عجب والخلقه ای..بالحنی که خنده توش موج میزدگفت؛
-نه من قبرمو کنار قبربابابزرگم سفارش دادم دلم میخواد اونجا دفن بشم.خندیدم وگفتم:
-ای باباموزه بهتربودااا آدمای بیشتری برات فاتحه میخونن..ضررکردی جون من..
-توهم هرازچندگاهی بیابرام فاتحه... دوباره شروع کردن به صرفه کردن.
-چندش توحالت خوبه.. چراهی سرفه میکنی...
-چیزی نیست یکم سرماخوردم.
-بلندشو بروخونتون.. بخاطرسرماخوردگی میفتی میمیری .میندازن گردن منه بدبخت تاجان دربدن دارم باید همینجا بمونم بسوزموبسازم اونم بخاطرتوی عجیب الخلقه.صدای خندشوشنیدم.-نترس بادمجون بم آفت نداره.
-بادمجون.. بزغاله ای چندش.
-گربه کوچولوی زبون دراز.
-هیی من گربه نیستم.من که ازاینجامیام بیرون میدونم چیکارت کنم.-موهامو میکشی.یامرباوخامه به سرو صورتم میمالی کمی مکث کردوادامه داد...یاموتورموپنچرمیکنی.
-من کی موتورتوروپنچرکردم؟
-آآببخشید حتمامامانمو دوستش بودن اون روزموتور منو پنچرکردن ودویدن پشت دیوار قایم شدن.. نتونستم جلوی خندمو بگیرم وزدم زیرخنده.
-آروم دیونه.الان میان منومیندازن بیرون.
-خب بندازن چه بهترازدستت خلاص میشم اینقدر چرتوپرت نمیگی.. ابرویی بالا انداختم لبخندشیطانی زدم وگفتم:
-به زوردارم تحملت میکنم..
نویسندهSmaeh
۳۷.۱k
۱۱ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.