اسم: چرا من
اسم: چرا من
پارت ۳۵
ویو بعد کار: لونا از الکس خداحافظی کرد و به سمت بیرون حرکت کرد وقتی داشت راه می رفت متوجه شد یکی دنبالش هست برای همین قدماش سریع تر کرد که یکی یهو از پشت بغلش کرد و سوار ماشین کرد وقتی برگشت بهش نگاه کنه متوجه شد اون جئون هست
لونا : باز چی شده
جئون : بیا صحبت کنیم
لونا : بگو ( سرد )
جئون: من ببخش فکر نمی کردم شما فقط مثل خواهر و برادر باشین متاسفم که بهت شک کردم
لونا : هوم خب باشه دیگه می تونم برم ( سرد)
جئون: لونا چرا سرد رفتار می کنی مگه من دوست نداری ( داد)
لونا : فقط خسته شدم برات توضیح بدم......و من هرزه نیستم فقط عاشق یک نفر شدم که اونم تو بودی
جئون : لونا ببخشید هر چی می خوای بگو ولی نزار ازت دور بمونم
لونا : بخشیدمت خب من برم ( سرد )
وقتی جئون متوجه شد فایده نداره به شدت عصبی شده و با مشت کوبید به داشبورد ماشین و گفت: نمی بینی دیوونه بار عاشقتم .....من بخاطر تو میمیرم.. دوست دارم... دوست دارم... لطفاً ولم نکن ( عربده - بغض)
لونا به شدت اولش ترسید ولی با حرفایی جئون قلبش به درد اومد سریع دست جئون دید یکم زخمی دستاش گرفت و بغلش کرد
لونا : من عاشقتم فقط نتونستم کارات درک کنم .. لطفاً بخاطر من به خودت آسیب نزن ( گریه)
جئون: دوست دارم
جئون محکم لونا بغل کرد سرش داخل گودی گردن لونا برد و نفس عمیق کشید
جئون : دلم برات تنگ شده بود
لونا : منم
جئون به چشمای لونا نگاه کرد و آروم بوسه ای به دست لونا زد و آروم گفت
جئون : پرنسس من عاشقتم پس سعی ترک کردنم نداشته باش
لونا: ............
بچهها امتحان دارم فردا هست امتحانم واقعا باید بخونم پس بعد امتحان فردا دوباره میزارم و یک موضوع بعضی اومدن پی گفتن اسمات بنویس بچهها من این کار انجام نمی دم و گفت عشق یعنی این چیزا ولی درک من از عشق یک چیز دیگه است نه اسمات و اینکه یعنی واقعا فکر می کنن عشق یعنی اسمات ؟
درک من این یعنی عشق ورزیدن و عاشقانه یکی دوست داشتن برای همین همیشه سعی می کنم عشق بیشتری داخل رمان به نمایش بزارم
پارت ۳۵
ویو بعد کار: لونا از الکس خداحافظی کرد و به سمت بیرون حرکت کرد وقتی داشت راه می رفت متوجه شد یکی دنبالش هست برای همین قدماش سریع تر کرد که یکی یهو از پشت بغلش کرد و سوار ماشین کرد وقتی برگشت بهش نگاه کنه متوجه شد اون جئون هست
لونا : باز چی شده
جئون : بیا صحبت کنیم
لونا : بگو ( سرد )
جئون: من ببخش فکر نمی کردم شما فقط مثل خواهر و برادر باشین متاسفم که بهت شک کردم
لونا : هوم خب باشه دیگه می تونم برم ( سرد)
جئون: لونا چرا سرد رفتار می کنی مگه من دوست نداری ( داد)
لونا : فقط خسته شدم برات توضیح بدم......و من هرزه نیستم فقط عاشق یک نفر شدم که اونم تو بودی
جئون : لونا ببخشید هر چی می خوای بگو ولی نزار ازت دور بمونم
لونا : بخشیدمت خب من برم ( سرد )
وقتی جئون متوجه شد فایده نداره به شدت عصبی شده و با مشت کوبید به داشبورد ماشین و گفت: نمی بینی دیوونه بار عاشقتم .....من بخاطر تو میمیرم.. دوست دارم... دوست دارم... لطفاً ولم نکن ( عربده - بغض)
لونا به شدت اولش ترسید ولی با حرفایی جئون قلبش به درد اومد سریع دست جئون دید یکم زخمی دستاش گرفت و بغلش کرد
لونا : من عاشقتم فقط نتونستم کارات درک کنم .. لطفاً بخاطر من به خودت آسیب نزن ( گریه)
جئون: دوست دارم
جئون محکم لونا بغل کرد سرش داخل گودی گردن لونا برد و نفس عمیق کشید
جئون : دلم برات تنگ شده بود
لونا : منم
جئون به چشمای لونا نگاه کرد و آروم بوسه ای به دست لونا زد و آروم گفت
جئون : پرنسس من عاشقتم پس سعی ترک کردنم نداشته باش
لونا: ............
بچهها امتحان دارم فردا هست امتحانم واقعا باید بخونم پس بعد امتحان فردا دوباره میزارم و یک موضوع بعضی اومدن پی گفتن اسمات بنویس بچهها من این کار انجام نمی دم و گفت عشق یعنی این چیزا ولی درک من از عشق یک چیز دیگه است نه اسمات و اینکه یعنی واقعا فکر می کنن عشق یعنی اسمات ؟
درک من این یعنی عشق ورزیدن و عاشقانه یکی دوست داشتن برای همین همیشه سعی می کنم عشق بیشتری داخل رمان به نمایش بزارم
۲.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.