مامان بد
مامان بد ...؟
پارت ۱
با خستگی درو باز کردم و رفتم داخل
ا.ت: تهیونگا ... کجایی؟ (خسته) _ از توی آشپزخونه اومد بیرون
ا.ت: سلام _ دستامو باز کردم تابغلش کنم ... ولی بی توجه به من رفت بالا ... چرا اینجوری کرد؟ ... رفتم بالا توی اتاق ... تهیونگ نبود لباسام رو عوض کردم و رفتم تو اتاق یوری ... تهیونگ روی کاناپه کنار گهواره یوری نشسته بود و بغلش کرده بود بهش نگاه میکرد
ا.ت: خوابیده؟
ته: نه(سرد) _ از جاش بلند شد و یوری رو به من داد: خوابوندیش بیا تو اتاق کارت دارم
ا.ت: باشه _ از اتاق رفت بیرون به یوری نگاه کردم و لبخند زدم ............... گذاشتمش توی گهوارهاش و رفتم توی اتاق خودمون ... تهیونگ خوابیده بود و ساعدش رو روی سرش گذاشته بود
ا.ت: باهام چیکار داشتی؟ _ همونطور خوابیده بود: مگه ما حرف نزدیم؟
ا.ت: درمورد چی؟ کار بدی کردم؟ _ از جاش بلند شد و روی تخت نشست
ا.ت: چیشده تهیو...
ته: مگه قول ندادی دیگه دیر نمیای
ا.ت: آره ... ولی امشب یه عمل یهویی میش اومد اگه عملش نمیکردم ممکن بود بمیره ... ببخشید
ته: وضعیت الان تو با دوسال پیشات فرق میکنه ا.ت ... دوسال پیش سرکار میرفتی و تمامِ وقتت برای خودت صرف میشد ... ولی تو الان ازدواج کردی و یه بچه داری باید حواست به خانوادهات باشه نه کارت
پارت ۱
با خستگی درو باز کردم و رفتم داخل
ا.ت: تهیونگا ... کجایی؟ (خسته) _ از توی آشپزخونه اومد بیرون
ا.ت: سلام _ دستامو باز کردم تابغلش کنم ... ولی بی توجه به من رفت بالا ... چرا اینجوری کرد؟ ... رفتم بالا توی اتاق ... تهیونگ نبود لباسام رو عوض کردم و رفتم تو اتاق یوری ... تهیونگ روی کاناپه کنار گهواره یوری نشسته بود و بغلش کرده بود بهش نگاه میکرد
ا.ت: خوابیده؟
ته: نه(سرد) _ از جاش بلند شد و یوری رو به من داد: خوابوندیش بیا تو اتاق کارت دارم
ا.ت: باشه _ از اتاق رفت بیرون به یوری نگاه کردم و لبخند زدم ............... گذاشتمش توی گهوارهاش و رفتم توی اتاق خودمون ... تهیونگ خوابیده بود و ساعدش رو روی سرش گذاشته بود
ا.ت: باهام چیکار داشتی؟ _ همونطور خوابیده بود: مگه ما حرف نزدیم؟
ا.ت: درمورد چی؟ کار بدی کردم؟ _ از جاش بلند شد و روی تخت نشست
ا.ت: چیشده تهیو...
ته: مگه قول ندادی دیگه دیر نمیای
ا.ت: آره ... ولی امشب یه عمل یهویی میش اومد اگه عملش نمیکردم ممکن بود بمیره ... ببخشید
ته: وضعیت الان تو با دوسال پیشات فرق میکنه ا.ت ... دوسال پیش سرکار میرفتی و تمامِ وقتت برای خودت صرف میشد ... ولی تو الان ازدواج کردی و یه بچه داری باید حواست به خانوادهات باشه نه کارت
- ۵.۹k
- ۲۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط