پارت چهل و سوم رمان تب داغ هوس
43
منو نگين کنجکاو به مامان نگاه کرديم مامان با حرص گفت:
-ميگه مهندس جلسه گذاشته، ميگم بگو پاگشاي نعميه، ميگه اون رئيسمه زن پاگشا سرش نميشه ...
اختيار ما افتاده دست يه الف بچه ميبيني ترو خدا من نميدونم...
دلم ميخواست برم به آرمين زنگ بزنم بگم «ترو جدّت بذار بابام بياد خونه وگرنه مامانم تا دو هفته اين مراسمو دير اومدن بابارو ... انقدر ميگه و مرور ِجريان ميکنه تا ما رسماً ديوونه بشيم... مامان-ميخوام يه فسنجون درست کنم ،يه باقالي پلو،يه زرشک پلو،يه...
نگين-چه خبره؟شاهزاده که پاگشا نميکني همين نعيمه ديگه «از لحنش خنده ام گرفت مامان لبشو گزيدو گفت:»
-نه مادر آبرو بچه امه اين پاگشا ،من نميذارم برامون حرف در بيارن يه سفره ميندازم دهن مادر زنش قفل بشه
منو نگين کنجکاو به مامان نگاه کرديم مامان با حرص گفت:
-ميگه مهندس جلسه گذاشته، ميگم بگو پاگشاي نعميه، ميگه اون رئيسمه زن پاگشا سرش نميشه ...
اختيار ما افتاده دست يه الف بچه ميبيني ترو خدا من نميدونم...
دلم ميخواست برم به آرمين زنگ بزنم بگم «ترو جدّت بذار بابام بياد خونه وگرنه مامانم تا دو هفته اين مراسمو دير اومدن بابارو ... انقدر ميگه و مرور ِجريان ميکنه تا ما رسماً ديوونه بشيم... مامان-ميخوام يه فسنجون درست کنم ،يه باقالي پلو،يه زرشک پلو،يه...
نگين-چه خبره؟شاهزاده که پاگشا نميکني همين نعيمه ديگه «از لحنش خنده ام گرفت مامان لبشو گزيدو گفت:»
-نه مادر آبرو بچه امه اين پاگشا ،من نميذارم برامون حرف در بيارن يه سفره ميندازم دهن مادر زنش قفل بشه
۴.۲k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.