پارت چهل و چهارم رمان تب داغ هوس:

44


_مگه دهن ادعاي اونا بسته بشواِمادر من؟اصلا خود شيفتگي تو اين خونواده بيداد ميکنه«نگين اداي چشمو ابرو اومدن مادر زن نعيمو درآورد و منو مامان خنديديم و مامان يه نگاه به ساعت آشپز خونه کرد و گفت:»

-واي بدويييد بدويييد دير شد ساعت چهاره

مامان تا رفت که لباسشو عوض کنه گوشيم که رو سايلنت بود تو جيب شلوار جينم لرزيد برداشتم ديدم شماره خشايار... نه بهتره بگم آرمين ِو اس داده:

-امشب پاگشاي نعيمه؟نه؟

واي نه؟

نگين- چي شد دستتو بريدي؟

-نه هيچي مامان اومدو گفت: امشب اين پسره هم مياد

نگين- شروين؟

مامان- شروين که مياد پاگشاي خواهرشه ها، نه بابا مهندسه رو ميگم

-واي نه
دیدگاه ها (۰)

پارت چهل و پنجم رمان تب داغ هوس:

پارت چهل و ششم رمان تب داغ هوس:

پارت چهل و سوم رمان تب داغ هوس

پارت چهل و دوم رمان تب داغ هوس:

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط