سالـ هـا بـعد....
سالـ هـا بـعد....
شاید من مـادَریـ باشم از جنـس تَـرس!
تَــرس از چشم هایی که میدانم،دل و دین دُخـــترم را میبازد.
تَــرس دستی که احساس دُختَرَکَــم را زیر و رو میکند.
تَــرس از لبخند ها و شادی های عجیب و غریبش...
تَــرس از روزی که به دیوار زل میزند، و لبخند نمکینی روی لبش جا خوش میکند،و میدانم که عِــشق لحظه هایش را شیریــن کرده.
اری!
من مـادَری ام از جنس تُرسـ ،شَـک و شَـبـهه...
خوب میدانم پس از ان هقـ هـق های نیمه شبـش،دلم را ریش ریش و بارها ریش خواهد کرد.
خوب میدانم با نیمه ی دیگر وجودم اَشکـ خواهم ریخت.
مدت ها بعد.
خواهم دید که باز به دیوار زل زده،اما جای لَـبخند ، اَشکـ صورتش را نمناک میکند!
موهـای بُـلَـندش به کوتـاه تَـرین حَـد مَـعمولـ خواهَـد رسید... ناخنـ هایش شده ،خـوراک هر روزشـ !
میگذرد...
و عاقبت یک روز میخندد،هرگز اشکی راه به چشمهایش پیدا نمیکند و دیگر غَـمـی در چِـشمهای زیبایَـش لـونه نخواهد کرد.
خَـــدا میداند،که میفهمم خنده های مَـصنوعیـ اش چقدر ـدِلشـ را به درد می اورد!
غُــرور و سَــردی رَفتار و کَـلام،و چِـشم هایَـش را میبینَـم،
و،
لبخند میزنم.
دخترکَـم مانَـند مادَرَشـ ،تاوانـ سختیـ را برایِـ بُزُرگـ شُــدن پس داد .
شاید من مـادَریـ باشم از جنـس تَـرس!
تَــرس از چشم هایی که میدانم،دل و دین دُخـــترم را میبازد.
تَــرس دستی که احساس دُختَرَکَــم را زیر و رو میکند.
تَــرس از لبخند ها و شادی های عجیب و غریبش...
تَــرس از روزی که به دیوار زل میزند، و لبخند نمکینی روی لبش جا خوش میکند،و میدانم که عِــشق لحظه هایش را شیریــن کرده.
اری!
من مـادَری ام از جنس تُرسـ ،شَـک و شَـبـهه...
خوب میدانم پس از ان هقـ هـق های نیمه شبـش،دلم را ریش ریش و بارها ریش خواهد کرد.
خوب میدانم با نیمه ی دیگر وجودم اَشکـ خواهم ریخت.
مدت ها بعد.
خواهم دید که باز به دیوار زل زده،اما جای لَـبخند ، اَشکـ صورتش را نمناک میکند!
موهـای بُـلَـندش به کوتـاه تَـرین حَـد مَـعمولـ خواهَـد رسید... ناخنـ هایش شده ،خـوراک هر روزشـ !
میگذرد...
و عاقبت یک روز میخندد،هرگز اشکی راه به چشمهایش پیدا نمیکند و دیگر غَـمـی در چِـشمهای زیبایَـش لـونه نخواهد کرد.
خَـــدا میداند،که میفهمم خنده های مَـصنوعیـ اش چقدر ـدِلشـ را به درد می اورد!
غُــرور و سَــردی رَفتار و کَـلام،و چِـشم هایَـش را میبینَـم،
و،
لبخند میزنم.
دخترکَـم مانَـند مادَرَشـ ،تاوانـ سختیـ را برایِـ بُزُرگـ شُــدن پس داد .
۱.۱k
۱۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.