پارت۴🤍🚶♀
پارت۴🤍🚶♀
نفرت عاشق
ممد: ممنون عسل
محراب: وایستا ببینم شما ها اشتی کردین😐
عسل: اره
نیکا: یعنی همو دوست دارین؟
ممد: من اره🥺
مهدیس: حرفی نداری عسل؟؟
عسل: خوب منم اره🙂
ممد: کینه ای نداری؟؟
عسل: نه
بقیه بچه ها مبارک باشه
ارسلان: داداش مبارک باشه
ممد: ممنون داداش ایشلا رل زدن خودت😂❤️
ارسلان: ☺️
بقیه بچه ها:😂😂
دیانا یک نگاه سنگینی احساس کرد فهمید داره ارسلان نگاش میکنه
ارسلان تا فهمید دیانا فهمیده داره نگاش میکنی سریع خودشو جمع جور کرد
یک دو ساعت گذشت
دیانا: من برم دیگ
ممد: وایستین امشب دیگه
دیانا:نه دیگه باید برم
ارسلان: ما هم بریم دیگ
بقیه بچه ها باش پس ما هم میرم دیگه
نیکا: دیانا ماشین داری اگه نداری متین میخاد منو برسونه تو هم بیا
ارسلان: خودم میبرمش
دیانا: نه دیگه با متینشون میرم
ارسلان: میگم میرسونمد
دیانا: باشه اهه
ادامه دارد🤓💋
نفرت عاشق
ممد: ممنون عسل
محراب: وایستا ببینم شما ها اشتی کردین😐
عسل: اره
نیکا: یعنی همو دوست دارین؟
ممد: من اره🥺
مهدیس: حرفی نداری عسل؟؟
عسل: خوب منم اره🙂
ممد: کینه ای نداری؟؟
عسل: نه
بقیه بچه ها مبارک باشه
ارسلان: داداش مبارک باشه
ممد: ممنون داداش ایشلا رل زدن خودت😂❤️
ارسلان: ☺️
بقیه بچه ها:😂😂
دیانا یک نگاه سنگینی احساس کرد فهمید داره ارسلان نگاش میکنه
ارسلان تا فهمید دیانا فهمیده داره نگاش میکنی سریع خودشو جمع جور کرد
یک دو ساعت گذشت
دیانا: من برم دیگ
ممد: وایستین امشب دیگه
دیانا:نه دیگه باید برم
ارسلان: ما هم بریم دیگ
بقیه بچه ها باش پس ما هم میرم دیگه
نیکا: دیانا ماشین داری اگه نداری متین میخاد منو برسونه تو هم بیا
ارسلان: خودم میبرمش
دیانا: نه دیگه با متینشون میرم
ارسلان: میگم میرسونمد
دیانا: باشه اهه
ادامه دارد🤓💋
۳۱.۶k
۱۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.