پارت ۳
پارت ۳
نفرت عشق🤍🥺
غذا رو اماده کردن همه نشستن غذارو خوردن ...
دیانا: من میرم ضرف هارو بشورم
ارسلان: منم میام
دیانا: خودم میتونم
ارسلان: میدونم میتونی میخام کمک کنم
دیانا: باش
ارسلان و دیانا رفتن واسع شصتن ضرف ها
ارسلان: من کف میکشم تو اب بکش
دیانا : حله
راستی تو ماشین میخاستی یع چیزی بگی خوب بگو
ارسلان : عوم هیچی نمیخاستم بگم
دیانا: ارسلان...
ارسلان: من چیزی یادم نمیاد
(دلیل اصلی اینکه ارسلان رفت دنبال دیانا به بهونه حرف اینه که دوست نداشت با ماشینای دیگع برع🥺)
ضرف هارو شستیم
محراب: خوب ارسلان دیانا هم اومدن
ممد: کادو هارو باز کنیم ببینم چیه من دل تو دلم نیست
ارسلان: راست میگه دیگه
نیکا رف باسع باز کردن کادو ها
ازطرف ارسلان: یک ادکلن🥰
ازطرف دیانا: یک ادکلن🥰
مهدیس: شما دو تا چرا کادو هاتون مثل همه😐
ممد: دستتون درد نکنه
کادو ی بقیه بچه ها هم باز کردن
نوبت به کادوی عسل رسید
ازطرف عسل: یک گردنبند به اسمm
ادامه دارد......
💋🤍
نفرت عشق🤍🥺
غذا رو اماده کردن همه نشستن غذارو خوردن ...
دیانا: من میرم ضرف هارو بشورم
ارسلان: منم میام
دیانا: خودم میتونم
ارسلان: میدونم میتونی میخام کمک کنم
دیانا: باش
ارسلان و دیانا رفتن واسع شصتن ضرف ها
ارسلان: من کف میکشم تو اب بکش
دیانا : حله
راستی تو ماشین میخاستی یع چیزی بگی خوب بگو
ارسلان : عوم هیچی نمیخاستم بگم
دیانا: ارسلان...
ارسلان: من چیزی یادم نمیاد
(دلیل اصلی اینکه ارسلان رفت دنبال دیانا به بهونه حرف اینه که دوست نداشت با ماشینای دیگع برع🥺)
ضرف هارو شستیم
محراب: خوب ارسلان دیانا هم اومدن
ممد: کادو هارو باز کنیم ببینم چیه من دل تو دلم نیست
ارسلان: راست میگه دیگه
نیکا رف باسع باز کردن کادو ها
ازطرف ارسلان: یک ادکلن🥰
ازطرف دیانا: یک ادکلن🥰
مهدیس: شما دو تا چرا کادو هاتون مثل همه😐
ممد: دستتون درد نکنه
کادو ی بقیه بچه ها هم باز کردن
نوبت به کادوی عسل رسید
ازطرف عسل: یک گردنبند به اسمm
ادامه دارد......
💋🤍
۱۲.۷k
۱۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.