عشق خشن من ❤️ پارت 33
بعد مهمونی به سمت خونه رفتیم مین هو تو بغلم خوابش برده بود چا اون وو از ماشین پیاده شد و در و برام باز کرد و من از ماشین پیاده شدم
+ممنون
_لبخند
به سمت عمارت رفتیم چا اون وو رفت داخل اتاق مون و منم رفتم اتاق مین هو که اون سر جایش بزارم
مین هو رو روی تخت گذاشتم و لباسش رو عوض کردم پتو رو کشیدم روش و یه بوس روی گونش گذاشتم و آروم از اتاق بیرون رفتم که بیدار نشه در اتاقش رو آروم بستم و به سمت اتاقمون رفتم درو باز کردم دیدم اون وو داره با کراواتش کلنجار میره رفتم جلو دستاش رو کنار زدم و آروم گره های کرواتش رو براش باز کردم با یه لبخند ملیح بهم نگاه می کرد
+به چی نگاه می کنی
_زیبا ترین بانوی جهان
(لبخند)دیونه
_تو دیونم کردی خانم کیم ا.ت
+لبخند (از اون لبخندا وقتی که خجالت می کشید می زنید ها)
_اوو انگار خانمم خجالت کشید
+یاا من چرا باید از تو خجالت بکشم
_نمی دونم شاید بخاطر اینه که بعد مدت ها داریم دوباره باهم ...
حرفش رو قطع کرد
+بسه خجالتم خوب چیزیه
یه لبخند گنده تحویلم داد منم چشمام ریز کردم مخاستم از کنارش برم که یهو دستاش رو دورم حلقه. کرد و منو از پشت بغل کرد
_کجا با این عجله خانم کیم ا.ت
+اگه اجازه بدید مخام برم لباسم رو عوض کنم
_امممم ... یه چیزی یادت نرفته
من که خوب منظورش رو فهمیده بودم خودمم رو زدم به اون راه مخاستم یکم حرصش رو در بیارم
+نه هیچی یادم نرفته بزار برم لباسم رو عوض کنم
_ا.ت (با حالت کیوت)
+چیهههه؟
_یاا داری عصبیم می کنی
+چرا خوب من که چیزی و فراموش نکردم نه تولد کسیه نه سالگرد ازدواج یا آشنایمونه که یادم رفته باشه
چا اون وو چند تا نفس عمیق کشید و آمد جلو با کمی اخم جلوم وایستادم و یهو کمرم رو گرفتم و منو به خودش چسبوند
_فکر کنم خودم باید یادت بندازم نه
سرش رو خم کرو لبام رو بوسید بعد مدت کوتاهی از لبام دل کند
_یادت آمد
برای اینکه بیشتر حرصش رو در بیارم
+نه یادم نیومد
دوباره به لبام حمله ور شد این بار لبام رو گاز گرفت
_الان چی یادت آمد
+اممم ..... نه ... یادم نیومد
_ایشش داری دیونم می کنی ا.ت
دوباره لبام رو بوسید این بار خیلی محکم مک میزد و گاز می گرفت بعد چند مین ازم جدا شد
_الان چی
+آخخخ لبم
_اگه چیزی رو فراموش کنی اینطوری یاد آوری می کنم
حالا یادت آمد یا نه
یه لبخند شیطانی زدوم گفتم
+نه
_چی
خواست دوباره بوسم کنه که دستم رو روی سینش قرار دادو گفتم
+وایسا وایسا شوخی کردم یادم آمد. فقط مخاستم یکم با عصاب آقای کیم بازی کنم
_ایشش از دست تو
رفتم و یه مک کوچیک از لباش گرفتم
+مگه میشه فراموش کنم هان
لبخند زود گفت
_اگه فراموش می کردی خودت یادت نیوردم خوب میدونی که از این کارا زیاد بلدم
+بله بله می دونم شوهر من از هر انگشتش یه هنر میباره
آمد جلو منو بغل کرد و منم متقابلاً بغلش کردم سرش رو تو گردنم فر برد وقتی نفس های داغش روی گردنم نخوردن یه حس مرور مذو شدن بهم دست می داد که یه دفعه شروع کرد به بوسیدن گردنم منم با این کارش تحریک شدم که سرش رو بالا آورد و تو چشمام نگاه کرد و بعد به لبام نگاه کرد یه لبخندی شیطانی زدوم به لبام حمله ور شد و از اون طرف منو بغل کرد و به سمت تخت برد روی تخت هولم داد و روم خیمه زود
_امشب قرار به یاد موندی بشه عشقم
دوباره شروع به بوسیدمش کرد و منم باهاش همکاری کردم داشتم همو می بوسیدم که....
+ممنون
_لبخند
به سمت عمارت رفتیم چا اون وو رفت داخل اتاق مون و منم رفتم اتاق مین هو که اون سر جایش بزارم
مین هو رو روی تخت گذاشتم و لباسش رو عوض کردم پتو رو کشیدم روش و یه بوس روی گونش گذاشتم و آروم از اتاق بیرون رفتم که بیدار نشه در اتاقش رو آروم بستم و به سمت اتاقمون رفتم درو باز کردم دیدم اون وو داره با کراواتش کلنجار میره رفتم جلو دستاش رو کنار زدم و آروم گره های کرواتش رو براش باز کردم با یه لبخند ملیح بهم نگاه می کرد
+به چی نگاه می کنی
_زیبا ترین بانوی جهان
(لبخند)دیونه
_تو دیونم کردی خانم کیم ا.ت
+لبخند (از اون لبخندا وقتی که خجالت می کشید می زنید ها)
_اوو انگار خانمم خجالت کشید
+یاا من چرا باید از تو خجالت بکشم
_نمی دونم شاید بخاطر اینه که بعد مدت ها داریم دوباره باهم ...
حرفش رو قطع کرد
+بسه خجالتم خوب چیزیه
یه لبخند گنده تحویلم داد منم چشمام ریز کردم مخاستم از کنارش برم که یهو دستاش رو دورم حلقه. کرد و منو از پشت بغل کرد
_کجا با این عجله خانم کیم ا.ت
+اگه اجازه بدید مخام برم لباسم رو عوض کنم
_امممم ... یه چیزی یادت نرفته
من که خوب منظورش رو فهمیده بودم خودمم رو زدم به اون راه مخاستم یکم حرصش رو در بیارم
+نه هیچی یادم نرفته بزار برم لباسم رو عوض کنم
_ا.ت (با حالت کیوت)
+چیهههه؟
_یاا داری عصبیم می کنی
+چرا خوب من که چیزی و فراموش نکردم نه تولد کسیه نه سالگرد ازدواج یا آشنایمونه که یادم رفته باشه
چا اون وو چند تا نفس عمیق کشید و آمد جلو با کمی اخم جلوم وایستادم و یهو کمرم رو گرفتم و منو به خودش چسبوند
_فکر کنم خودم باید یادت بندازم نه
سرش رو خم کرو لبام رو بوسید بعد مدت کوتاهی از لبام دل کند
_یادت آمد
برای اینکه بیشتر حرصش رو در بیارم
+نه یادم نیومد
دوباره به لبام حمله ور شد این بار لبام رو گاز گرفت
_الان چی یادت آمد
+اممم ..... نه ... یادم نیومد
_ایشش داری دیونم می کنی ا.ت
دوباره لبام رو بوسید این بار خیلی محکم مک میزد و گاز می گرفت بعد چند مین ازم جدا شد
_الان چی
+آخخخ لبم
_اگه چیزی رو فراموش کنی اینطوری یاد آوری می کنم
حالا یادت آمد یا نه
یه لبخند شیطانی زدوم گفتم
+نه
_چی
خواست دوباره بوسم کنه که دستم رو روی سینش قرار دادو گفتم
+وایسا وایسا شوخی کردم یادم آمد. فقط مخاستم یکم با عصاب آقای کیم بازی کنم
_ایشش از دست تو
رفتم و یه مک کوچیک از لباش گرفتم
+مگه میشه فراموش کنم هان
لبخند زود گفت
_اگه فراموش می کردی خودت یادت نیوردم خوب میدونی که از این کارا زیاد بلدم
+بله بله می دونم شوهر من از هر انگشتش یه هنر میباره
آمد جلو منو بغل کرد و منم متقابلاً بغلش کردم سرش رو تو گردنم فر برد وقتی نفس های داغش روی گردنم نخوردن یه حس مرور مذو شدن بهم دست می داد که یه دفعه شروع کرد به بوسیدن گردنم منم با این کارش تحریک شدم که سرش رو بالا آورد و تو چشمام نگاه کرد و بعد به لبام نگاه کرد یه لبخندی شیطانی زدوم به لبام حمله ور شد و از اون طرف منو بغل کرد و به سمت تخت برد روی تخت هولم داد و روم خیمه زود
_امشب قرار به یاد موندی بشه عشقم
دوباره شروع به بوسیدمش کرد و منم باهاش همکاری کردم داشتم همو می بوسیدم که....
۶.۶k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.