پارت شصت.....
#پارت شصت.....
#جانان...
وا یجوری مخنده انگار خودش لباس زیر استفاده نمیکنه...
من: بخند گلم الانه که بترکی .....
کارن بعد از این حرفم به جایی بخنده خندشو جمع کردو با اخم گفت بیا بریم بخریم ....
من: دیگه چی اصلا تعارف نکن گلم...بفرما بفرما ....
پسره پرو راست راست میگه بیا بریم برات لباس زیر بخر ....دیگه همین مونده بگم کارن بیا ببین این شورته خوشگله یا سایز فلان از این دارین برام .....
هوف فک کنم از خجالت الانه که برای لبو مرخصی رد کنم خودم برم جاش....پسره نفهم...
کارن: واقعا بیا برو ببینم چطوری میخوای با فروشنده عربی حرف بزنی....اون قدر هم تحفه نیستی بخوام بیام باهات ببینم سایزت چنده....
خجالت جاش رو به حرص داد و گفتم: خیلی دلتم بخواد بیشعور.......
کارن: اه ببین من دلم نمیخواد خودت اصرار داری بیا گلم بریم واست به سلقه خودم بخرم لباس زیر....
داشتم از این همه وقاحتش از حرص میترکیدم...
تو همین بین گوشی کارن زنگ خورد که دست منو ول کرد و گوشیش رو جواب داد فک کنم کارین یا کامین بودن چون داشت میگفت که ما کجا هستیم بعدم فارسی حرف میزد...
بیا اگه کامین بیاد یکی میشه دوتا خدا مگه این کارن خدای غرور نبود حالا واسه چی سر به سر من میزاره...
خدایا کرمت رو شکر....
تو همین فکرا بودم که کارین بدو و تیام پشت سرش رسیدن که تیام رو به کارین گفت: خانم گلم مگه من نمیگم ندو واسط خوب نیست.... بابا من به هن وهن افتادم تو با اون دوتا چطوری این طوری میدویی....
کارین : نمیخواد نگران بچه ها باشی چیزیشون نمیشه بعدم خودت خسته شدی چرا میندازی گردن بچه ها....
کارن: راست میگه تیام دیگه ندو واست ضرر داره ابجی من...
کارین : حالا ول کن اینا رو واسه چی گفتی بیایم...
کارن تک خندع ای کرد و گفت :
من باهات کاری نداشتم ولی فک کنم جانان باهات کار داشته باشه...
کارین: چکاری داری با من گلم ....
من رفتم در گوشش و گفتم : میشه بریم لباس زیر بخریم من بلد نیستم عربی حرف بزنم ....
کارین سری تکون داد و امدیم بریم که کارن کارتی رو به سمتم گرفت و گفت:
بیا جانان این کارت رو ببر فک نکنم پولی داشته باشی واسه خریده...😄
حرصی کارت رو ازش گرفتمو با کارین وارد مغازه شدیم و بعد از خرید کارت رو به کارین دادم تا با فروشنده حساب کنه...
بعد از تموم کارمون اومدیم بیرون که کامین و عمو رو هم کنار کارن و تیام دیدیم...
بعد از کمی صحبت تصمیم گرفتن که حرکت کنن به سمت رستوران....
رسیدین وای که حر چی بگم اینجا محشره کم گفتم....
وارد که شدیم کارن به سمت میزی رفت منم که هنوز اقا مثل کش دنبال خودش میکشید به سمت میز برد بقیه هم پشت سرمون اومد...نشستیم که کامین گفت:
خوب خوب رسیدیم به جای خوشگل قضیه انتخاب غذا...
همه لبخندی زدن و منویی که جلوشون بود رو باز کرد...
منم منو رو ورداشتم که....
نظر😍
#جانان...
وا یجوری مخنده انگار خودش لباس زیر استفاده نمیکنه...
من: بخند گلم الانه که بترکی .....
کارن بعد از این حرفم به جایی بخنده خندشو جمع کردو با اخم گفت بیا بریم بخریم ....
من: دیگه چی اصلا تعارف نکن گلم...بفرما بفرما ....
پسره پرو راست راست میگه بیا بریم برات لباس زیر بخر ....دیگه همین مونده بگم کارن بیا ببین این شورته خوشگله یا سایز فلان از این دارین برام .....
هوف فک کنم از خجالت الانه که برای لبو مرخصی رد کنم خودم برم جاش....پسره نفهم...
کارن: واقعا بیا برو ببینم چطوری میخوای با فروشنده عربی حرف بزنی....اون قدر هم تحفه نیستی بخوام بیام باهات ببینم سایزت چنده....
خجالت جاش رو به حرص داد و گفتم: خیلی دلتم بخواد بیشعور.......
کارن: اه ببین من دلم نمیخواد خودت اصرار داری بیا گلم بریم واست به سلقه خودم بخرم لباس زیر....
داشتم از این همه وقاحتش از حرص میترکیدم...
تو همین بین گوشی کارن زنگ خورد که دست منو ول کرد و گوشیش رو جواب داد فک کنم کارین یا کامین بودن چون داشت میگفت که ما کجا هستیم بعدم فارسی حرف میزد...
بیا اگه کامین بیاد یکی میشه دوتا خدا مگه این کارن خدای غرور نبود حالا واسه چی سر به سر من میزاره...
خدایا کرمت رو شکر....
تو همین فکرا بودم که کارین بدو و تیام پشت سرش رسیدن که تیام رو به کارین گفت: خانم گلم مگه من نمیگم ندو واسط خوب نیست.... بابا من به هن وهن افتادم تو با اون دوتا چطوری این طوری میدویی....
کارین : نمیخواد نگران بچه ها باشی چیزیشون نمیشه بعدم خودت خسته شدی چرا میندازی گردن بچه ها....
کارن: راست میگه تیام دیگه ندو واست ضرر داره ابجی من...
کارین : حالا ول کن اینا رو واسه چی گفتی بیایم...
کارن تک خندع ای کرد و گفت :
من باهات کاری نداشتم ولی فک کنم جانان باهات کار داشته باشه...
کارین: چکاری داری با من گلم ....
من رفتم در گوشش و گفتم : میشه بریم لباس زیر بخریم من بلد نیستم عربی حرف بزنم ....
کارین سری تکون داد و امدیم بریم که کارن کارتی رو به سمتم گرفت و گفت:
بیا جانان این کارت رو ببر فک نکنم پولی داشته باشی واسه خریده...😄
حرصی کارت رو ازش گرفتمو با کارین وارد مغازه شدیم و بعد از خرید کارت رو به کارین دادم تا با فروشنده حساب کنه...
بعد از تموم کارمون اومدیم بیرون که کامین و عمو رو هم کنار کارن و تیام دیدیم...
بعد از کمی صحبت تصمیم گرفتن که حرکت کنن به سمت رستوران....
رسیدین وای که حر چی بگم اینجا محشره کم گفتم....
وارد که شدیم کارن به سمت میزی رفت منم که هنوز اقا مثل کش دنبال خودش میکشید به سمت میز برد بقیه هم پشت سرمون اومد...نشستیم که کامین گفت:
خوب خوب رسیدیم به جای خوشگل قضیه انتخاب غذا...
همه لبخندی زدن و منویی که جلوشون بود رو باز کرد...
منم منو رو ورداشتم که....
نظر😍
۱۴.۵k
۲۶ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.