فیک جیمین
فیک جیمین
تنهایی تنها
port 5
.
.
زنگ تفریح خورد مثل همیشه چون دوست نذاشتم کسی بیاد دنبالم پیاده میرفتم خونه ولی خب فقط روزای فرد راستش خیلی حس خوبی به من میداد
داشتم میرفتم که یهو خوردم به شونه ی یکی
و برگشت سمت من که
جیمین:ا یونا تویی
یونا:آهوم ببخشید
جیمین:نه عیبی نداره راستی پیاده میری
یونا:اره امروز روز فرد هستش و من پیاده میرم
جیمین:اوه راه منم از همین ور هستش بیا باهم بریم
یونا:ااا اوکی
توراه کلی خندیدیم و حرف زدیم
بعدش خداحافظی کردیم رفتیم خونه
یونا :زنگ رو زدم مثل همیشه اجوما جواب داد
یونا:منم اجوما در رو واکن
اجوما:وا کردم دخترم
یونا رفتم تو
یونا:سلام بر اهل خانه
یورا:چه خبره خواهرم
یونا:وا من هر روز این مدلیم
یورا :پاشو برو لباستو بپوش و خودتو درست کن مهمون داریم
یونا:ا کی هست حالا
یورا:تهیونگه و تهیون
یونا:ا اون دوتا خنگ
یورا:هیش الان مامان میشنوه بعد کلمونو میکنه
یونا:باشه بابا خب من برم لباسم و بپوشم آها حواسم نبود امروز با کاملیا میرم خرید
یورا:ساعت چند
یونا:پنج اینا
یورا:خب برو لباستو عوض کن
یونا:آها راستی
یورا:چیه
یونا:مدیر شدم او مدرسه آلان نصف اختیارات دست منه
یورا:اوه بله دیگه
فلش بک به اومدن تهیونگ و تهیون
یونا و یورا :های پسرخاله ها
تهیونگ و تهیون:های دختر خاله ها
مامان یونا:خب دخترا برین با پسر خاله هاتون حرف بزنین
یونا:اوکی مامان
رفتیم بالا
گوشیم زنگ خورد
یونا:یورا بیار برام ببینم کیه
یورا:جیمین
یونا:اوه بده ببینم
شروع مکالمه
جیمین:سلام یونا چطوری
یونا:امم خوبم ممنون تو چطوری کاری داشتی
جیمین:اره در مورد پروژه GTHJمیخواستم باهات صحبت کنم آخه من روی مقدمه اش موندم گفتم اگه میشه باهات مشورت کنم
یونا:اوه بله حتما
جیمین:امروز میتونی بیای خونم
یونا:امروز میخوام با کاملیا برم بیرون مشکلی نیست اگه کاملیا هم بیاد؟
جیمین:نه مشکلی نداره اتفاقا چه بهتر میتونم از اونم مشورت بگیرم
یونا:خب باشه پس ادرستو بهم بده
جیمین:پی ام بدم مشکلی نیست
یونا:نه
جیمین:خب پس میبینمت
یونا:منم همینطور بای
جیمین:بای
پایان مکالمه
یورا :کی بود
یونا:,همکلاس مدرسم
یورا:پسر بود
یونا:اره چی بود مگه
یورا:,هیچی
.
.
.
پایان پارت ۵
♥️حمایت♥️
تنهایی تنها
port 5
.
.
زنگ تفریح خورد مثل همیشه چون دوست نذاشتم کسی بیاد دنبالم پیاده میرفتم خونه ولی خب فقط روزای فرد راستش خیلی حس خوبی به من میداد
داشتم میرفتم که یهو خوردم به شونه ی یکی
و برگشت سمت من که
جیمین:ا یونا تویی
یونا:آهوم ببخشید
جیمین:نه عیبی نداره راستی پیاده میری
یونا:اره امروز روز فرد هستش و من پیاده میرم
جیمین:اوه راه منم از همین ور هستش بیا باهم بریم
یونا:ااا اوکی
توراه کلی خندیدیم و حرف زدیم
بعدش خداحافظی کردیم رفتیم خونه
یونا :زنگ رو زدم مثل همیشه اجوما جواب داد
یونا:منم اجوما در رو واکن
اجوما:وا کردم دخترم
یونا رفتم تو
یونا:سلام بر اهل خانه
یورا:چه خبره خواهرم
یونا:وا من هر روز این مدلیم
یورا :پاشو برو لباستو بپوش و خودتو درست کن مهمون داریم
یونا:ا کی هست حالا
یورا:تهیونگه و تهیون
یونا:ا اون دوتا خنگ
یورا:هیش الان مامان میشنوه بعد کلمونو میکنه
یونا:باشه بابا خب من برم لباسم و بپوشم آها حواسم نبود امروز با کاملیا میرم خرید
یورا:ساعت چند
یونا:پنج اینا
یورا:خب برو لباستو عوض کن
یونا:آها راستی
یورا:چیه
یونا:مدیر شدم او مدرسه آلان نصف اختیارات دست منه
یورا:اوه بله دیگه
فلش بک به اومدن تهیونگ و تهیون
یونا و یورا :های پسرخاله ها
تهیونگ و تهیون:های دختر خاله ها
مامان یونا:خب دخترا برین با پسر خاله هاتون حرف بزنین
یونا:اوکی مامان
رفتیم بالا
گوشیم زنگ خورد
یونا:یورا بیار برام ببینم کیه
یورا:جیمین
یونا:اوه بده ببینم
شروع مکالمه
جیمین:سلام یونا چطوری
یونا:امم خوبم ممنون تو چطوری کاری داشتی
جیمین:اره در مورد پروژه GTHJمیخواستم باهات صحبت کنم آخه من روی مقدمه اش موندم گفتم اگه میشه باهات مشورت کنم
یونا:اوه بله حتما
جیمین:امروز میتونی بیای خونم
یونا:امروز میخوام با کاملیا برم بیرون مشکلی نیست اگه کاملیا هم بیاد؟
جیمین:نه مشکلی نداره اتفاقا چه بهتر میتونم از اونم مشورت بگیرم
یونا:خب باشه پس ادرستو بهم بده
جیمین:پی ام بدم مشکلی نیست
یونا:نه
جیمین:خب پس میبینمت
یونا:منم همینطور بای
جیمین:بای
پایان مکالمه
یورا :کی بود
یونا:,همکلاس مدرسم
یورا:پسر بود
یونا:اره چی بود مگه
یورا:,هیچی
.
.
.
پایان پارت ۵
♥️حمایت♥️
۳.۵k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.