فیک جیمین
فیک جیمین
تنهایی تنها
port 4
.
.
کازوها:هر خری هستی برو بیرون
لایلا:بله میبینیم این زنگ هم این هرزه خانوم قراره درس بده
یونا: البته درس رو که میدم میدونم همه مشتاق درس دادن منین (پوز خندی) ولی قبلش کسایی که نمره خوبی نگرفتن یه سر به دفتر میزنن بعد میان درس گوش میدن
یونا :اسم هایی که صدا میکنم اینجا وایسن
کیم لیا
هوانگ لایلا
کیم کازوها
لی رزی
کیم هه یان
لی سورا
کیم جونگ یونگ
کیم سه وونگ
هر هشت نفر برین دفتر و قبلش ورقه و به همراه نمره های درخشانتون رو هم ببرین
کازوها:بعد از مدرسه حسابتو میرسم هرزه خانوم
یونا:لقب خودتو روی دیگران نزار خانوم کیم
خب بقیه بچه ها کتاب هارو وا کنین درس .... صفحه... میخوام توضیح بدم
جسیکا:یه سوال میتونم بپرسم یونا
یونا:بپرس
جسیکا: چرا آنقدر کازوها باتو بده مگه چیکارش کردی
یونا:خب (یه نگاه به ساعتش کرد ) وقت هست برای توضیح دادن
شاید باور نکنین ولی من و کازوها دختر عمو هستیم
همه:😳
یونا: از موقعی که بچه بودیم کازوها زیاد نزدیک پدر بزرگ و مادربزرگم نمیرفت چون ازشون میترسید وقتی من میرفتم کنارشون همیشه منو ناز و نوازش میکردن حتی چندباری به کازوها هم گفتن ولی کازوها دوست نداشت پس اونا منو نوه مورد علاقشون کردن تو مهمونی ها به من توجه میکردن به خاطر همین کارها از بچگی کینه کرده که چرا منو ناز و نوازش میکردن ولی خب حالا بیخیال میریم ادامه درس
ماژیک مشکی و قرمز و آبی و صورتی و بنفش همیشگیمو برداشتم و شروع کردم نوشتن و توضیح دادن
ویو جیمین
واقعا باورم نمیشد این دوتا دختر عمو باشن ولی نمدونم اصن تو فکر بودم که ماژیکاشو برداشت و مثل یک معلم شروع کرد توضیح دادن نمیدونم من از چه ویژگی این دختر خوشم اومده ولی تنها چیزی که میدونم اینکه من دیگه عاشقش شدم توضیحاتی که میداد منو درگیر خودش میکرد حتی بهتر از خود معلم توضیح میداد طوری که همه توی ذهنم مینشست بعد که درس تموم شد همه براش دست زدیم
یونا: ... چرا دست میزنین
جسیکا:چون شما حتی از معلم هم بهتر توضیح دادین
یونگ وو: من هیچ علاقه ای به فیزیک ندارم ولی الان این درس رو کاملا متوجه شدم
یونا:من کاری نکردم فقط توضیح دادم و از این خوشحالم که خوب متوجه شدید خب الآنم سوالات رو مینویسیم بعد توضیح میدم و بعدش استراحت
وسط توضیح دادن بودم که
کازوها اومد تو بدون در زدن و سلام کردن رفت نشست سرجاش
یونا:سلام بر تو ای دیوار
همه:😂
کازوها:علیک
یونا:خب بریم ادامه درس توضیحاتم رو تموم کردم و در ماژیکو بستم استراحتین
و رفتم نشستم
.
.
.
پایان پارت چهارم
♥️حمایت♥️
تنهایی تنها
port 4
.
.
کازوها:هر خری هستی برو بیرون
لایلا:بله میبینیم این زنگ هم این هرزه خانوم قراره درس بده
یونا: البته درس رو که میدم میدونم همه مشتاق درس دادن منین (پوز خندی) ولی قبلش کسایی که نمره خوبی نگرفتن یه سر به دفتر میزنن بعد میان درس گوش میدن
یونا :اسم هایی که صدا میکنم اینجا وایسن
کیم لیا
هوانگ لایلا
کیم کازوها
لی رزی
کیم هه یان
لی سورا
کیم جونگ یونگ
کیم سه وونگ
هر هشت نفر برین دفتر و قبلش ورقه و به همراه نمره های درخشانتون رو هم ببرین
کازوها:بعد از مدرسه حسابتو میرسم هرزه خانوم
یونا:لقب خودتو روی دیگران نزار خانوم کیم
خب بقیه بچه ها کتاب هارو وا کنین درس .... صفحه... میخوام توضیح بدم
جسیکا:یه سوال میتونم بپرسم یونا
یونا:بپرس
جسیکا: چرا آنقدر کازوها باتو بده مگه چیکارش کردی
یونا:خب (یه نگاه به ساعتش کرد ) وقت هست برای توضیح دادن
شاید باور نکنین ولی من و کازوها دختر عمو هستیم
همه:😳
یونا: از موقعی که بچه بودیم کازوها زیاد نزدیک پدر بزرگ و مادربزرگم نمیرفت چون ازشون میترسید وقتی من میرفتم کنارشون همیشه منو ناز و نوازش میکردن حتی چندباری به کازوها هم گفتن ولی کازوها دوست نداشت پس اونا منو نوه مورد علاقشون کردن تو مهمونی ها به من توجه میکردن به خاطر همین کارها از بچگی کینه کرده که چرا منو ناز و نوازش میکردن ولی خب حالا بیخیال میریم ادامه درس
ماژیک مشکی و قرمز و آبی و صورتی و بنفش همیشگیمو برداشتم و شروع کردم نوشتن و توضیح دادن
ویو جیمین
واقعا باورم نمیشد این دوتا دختر عمو باشن ولی نمدونم اصن تو فکر بودم که ماژیکاشو برداشت و مثل یک معلم شروع کرد توضیح دادن نمیدونم من از چه ویژگی این دختر خوشم اومده ولی تنها چیزی که میدونم اینکه من دیگه عاشقش شدم توضیحاتی که میداد منو درگیر خودش میکرد حتی بهتر از خود معلم توضیح میداد طوری که همه توی ذهنم مینشست بعد که درس تموم شد همه براش دست زدیم
یونا: ... چرا دست میزنین
جسیکا:چون شما حتی از معلم هم بهتر توضیح دادین
یونگ وو: من هیچ علاقه ای به فیزیک ندارم ولی الان این درس رو کاملا متوجه شدم
یونا:من کاری نکردم فقط توضیح دادم و از این خوشحالم که خوب متوجه شدید خب الآنم سوالات رو مینویسیم بعد توضیح میدم و بعدش استراحت
وسط توضیح دادن بودم که
کازوها اومد تو بدون در زدن و سلام کردن رفت نشست سرجاش
یونا:سلام بر تو ای دیوار
همه:😂
کازوها:علیک
یونا:خب بریم ادامه درس توضیحاتم رو تموم کردم و در ماژیکو بستم استراحتین
و رفتم نشستم
.
.
.
پایان پارت چهارم
♥️حمایت♥️
۴.۶k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.