p
p...70
ژان رفت پیش ملکه
ژان.. با من کاری داشتین
ملکه ..تو که آدم میشی
ژان ..مگه چیکار کردم
ملکه..چیکار نکردی بهت گفتم از زندان بیایی بیرون نگفتم بری به جنگ و به ژنرال دستور بدی
ژان ..کی گفته اونا داشتن دروازه باز میکردن
ملکه..این به تو مربوط نیست تو سر خود هرکاری انجام میدی از اون آبروریزی که تو خاستگاری کردی بس نبود حالا میخوایی کشور به باد بدی
ژان ..چرا اینجوری رفتار میکنی از بچگی با من اینجوری رفتار میکنی فقط منو شکنجه میکردی و با بهترین حالت با من رفتار میکردی منم دخترتم امروز کشور نجات دادم اونوقت اومدی میگی داری کشور به باد میدی
ملکه..ساکت شو زبون درازم که شدی در ضمن من مادرت نیستم دیگه بهم نگو مادر
ژان ..چی
ملکه ..همین که شنیدی از اولشم تو دخترم نبودی تو دختر امپراطور از زن دومش بودی هروقت به تو نگاه میکنم یاد اون نکبت میوفتم که تمام عشق و علاقه امپراطور ازم گرفت
ژان..یعنی چی مادر من کیه
ملکه..یک عوضی مثل خودت بود یه عفریته حالا از جلوی چشمام گمشو
ژان.. باید بهم بگی مادرم کیه
ملکه..سربازا ژان به جرم خیانت ببریدش
سربازا.. اومدن داخل
ژان..چی خیانت من خیانت نکردم ولم کنید
ملکه..اونو به یه جای دور تبعید میکنم ببریدش همین حالا به کسی در مورد این موضوع خبر نمیکنید
ژان..ولم کنید لعنت بهت داری با این کارت کشور به باد میدی
ملکه..فعلا همه قدرت تو دستای منه امپراطور دیگه بیدار نمیشه
شی چو اومدپیش ییبو و گفت
شی چو..من یه راه مخفی به قصر مالی شان پیدا کردم
دینگ یوشی..خب خوبه من امشب با گرویه سایه به اونحا حمله میکنم و دروازرو براش ما باز میکنم بعد شما از بیرون
ییبو..اره نقشه خوبیه
شی چو..یچیزه دیگه هم هست
ییبو..چی ؟
شی چو.. ملکه ژان به یجایه دور دست تبعیدکرده به جرم همکاری با دشمن
ییبو..ملکه فقط میخاد اونو کنار بزنه
دینگ یوشی..چه بهتر اینجوری باز کردنه دروازه راحت ترمیشه
ییبو..شی چو ببین ژان به کجا میبرن وامشب به قصر حمله میکنیم
شی چو..چشم راستی وزیر یو همش مخالفت میکنه که ما به کالی شان حمله میکنیم
ییبو..بزار بریم اواندل حصاب اونم میرسیم
وزیر یو پدره چینیونگ هست
یوشوشین اومد پیش لیژان و گفت
باورم نمیشه وانگ کشته شده نه این حقیقت نداره خودش بهم گفت سالم برمیگرده
لیژان..متاسفم ولی منم باورم نمیشه هما حقیقته
یوشوشین..نه نیست ..با کلی گریه و زاری تا وقتی که غش کرد
لیژان..خدمتکارا سری بیاییب ببرینش به اقامتگاهشون
لوسی خبر دار شد که دینگ یوشی حمله کرده به مالی شان
لوسی..اینا دیگه خیلی تمعه قدرتشون زیاد شده واقعا برای خودم متاسفم که به دینگ یوشی علاقه داشتم
خدمتکار..بانوی من اینطوری نگین شاهزاده دینگ یوشی ازتون دلسرد میشن
لوسی ..دیگه برام مهم نیس
ژان رفت پیش ملکه
ژان.. با من کاری داشتین
ملکه ..تو که آدم میشی
ژان ..مگه چیکار کردم
ملکه..چیکار نکردی بهت گفتم از زندان بیایی بیرون نگفتم بری به جنگ و به ژنرال دستور بدی
ژان ..کی گفته اونا داشتن دروازه باز میکردن
ملکه..این به تو مربوط نیست تو سر خود هرکاری انجام میدی از اون آبروریزی که تو خاستگاری کردی بس نبود حالا میخوایی کشور به باد بدی
ژان ..چرا اینجوری رفتار میکنی از بچگی با من اینجوری رفتار میکنی فقط منو شکنجه میکردی و با بهترین حالت با من رفتار میکردی منم دخترتم امروز کشور نجات دادم اونوقت اومدی میگی داری کشور به باد میدی
ملکه..ساکت شو زبون درازم که شدی در ضمن من مادرت نیستم دیگه بهم نگو مادر
ژان ..چی
ملکه ..همین که شنیدی از اولشم تو دخترم نبودی تو دختر امپراطور از زن دومش بودی هروقت به تو نگاه میکنم یاد اون نکبت میوفتم که تمام عشق و علاقه امپراطور ازم گرفت
ژان..یعنی چی مادر من کیه
ملکه..یک عوضی مثل خودت بود یه عفریته حالا از جلوی چشمام گمشو
ژان.. باید بهم بگی مادرم کیه
ملکه..سربازا ژان به جرم خیانت ببریدش
سربازا.. اومدن داخل
ژان..چی خیانت من خیانت نکردم ولم کنید
ملکه..اونو به یه جای دور تبعید میکنم ببریدش همین حالا به کسی در مورد این موضوع خبر نمیکنید
ژان..ولم کنید لعنت بهت داری با این کارت کشور به باد میدی
ملکه..فعلا همه قدرت تو دستای منه امپراطور دیگه بیدار نمیشه
شی چو اومدپیش ییبو و گفت
شی چو..من یه راه مخفی به قصر مالی شان پیدا کردم
دینگ یوشی..خب خوبه من امشب با گرویه سایه به اونحا حمله میکنم و دروازرو براش ما باز میکنم بعد شما از بیرون
ییبو..اره نقشه خوبیه
شی چو..یچیزه دیگه هم هست
ییبو..چی ؟
شی چو.. ملکه ژان به یجایه دور دست تبعیدکرده به جرم همکاری با دشمن
ییبو..ملکه فقط میخاد اونو کنار بزنه
دینگ یوشی..چه بهتر اینجوری باز کردنه دروازه راحت ترمیشه
ییبو..شی چو ببین ژان به کجا میبرن وامشب به قصر حمله میکنیم
شی چو..چشم راستی وزیر یو همش مخالفت میکنه که ما به کالی شان حمله میکنیم
ییبو..بزار بریم اواندل حصاب اونم میرسیم
وزیر یو پدره چینیونگ هست
یوشوشین اومد پیش لیژان و گفت
باورم نمیشه وانگ کشته شده نه این حقیقت نداره خودش بهم گفت سالم برمیگرده
لیژان..متاسفم ولی منم باورم نمیشه هما حقیقته
یوشوشین..نه نیست ..با کلی گریه و زاری تا وقتی که غش کرد
لیژان..خدمتکارا سری بیاییب ببرینش به اقامتگاهشون
لوسی خبر دار شد که دینگ یوشی حمله کرده به مالی شان
لوسی..اینا دیگه خیلی تمعه قدرتشون زیاد شده واقعا برای خودم متاسفم که به دینگ یوشی علاقه داشتم
خدمتکار..بانوی من اینطوری نگین شاهزاده دینگ یوشی ازتون دلسرد میشن
لوسی ..دیگه برام مهم نیس
- ۲.۲k
- ۰۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط