آشنایی اتفاقی
آشنایی اتفاقی
پارت 2
میخوام ادیشن بدم
بلند شدم رفتم چمدونم رو کم کم آماده کردم دو روز دیگه برم کره
داشتم چمدون میبستم زمان از دستم در رفت
مامان : دختر بیا ناهار چند ساعت اون تویی
ا.ت : مگه ساعت چنده؟
مامان : ۲ونیم تازه واسه ناهار دیرم شده
ا.ت : اومدم
رفتم ناهار بخورم ناهار فسنجون بود
ا.ت : مادرم چه کرده بوی فسنجون کل خونه رو گرفته
مامان : ماییم دیگه
بابا : زن منه هاا
ا.ت : اووو
خلاصه ناهار خوردیم ظرفا رو من و مامان شستیم رفتیم نشستیم کلی وقت گذروندیم شام خوردیم خوابیدیم
صبح احساس کردم کسی رو تختم داره بپر بپر میکنه چشمامو باز کردم که یهو
&آشا&
منتظر پارت بعد باشید
لایک یادتون نره قشنگا 😘
پارت 2
میخوام ادیشن بدم
بلند شدم رفتم چمدونم رو کم کم آماده کردم دو روز دیگه برم کره
داشتم چمدون میبستم زمان از دستم در رفت
مامان : دختر بیا ناهار چند ساعت اون تویی
ا.ت : مگه ساعت چنده؟
مامان : ۲ونیم تازه واسه ناهار دیرم شده
ا.ت : اومدم
رفتم ناهار بخورم ناهار فسنجون بود
ا.ت : مادرم چه کرده بوی فسنجون کل خونه رو گرفته
مامان : ماییم دیگه
بابا : زن منه هاا
ا.ت : اووو
خلاصه ناهار خوردیم ظرفا رو من و مامان شستیم رفتیم نشستیم کلی وقت گذروندیم شام خوردیم خوابیدیم
صبح احساس کردم کسی رو تختم داره بپر بپر میکنه چشمامو باز کردم که یهو
&آشا&
منتظر پارت بعد باشید
لایک یادتون نره قشنگا 😘
- ۳.۰k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط