بچه ها مناسبت این که سه تا پارت پشت سر هم گذاشتم عید نبود

بچه ها مناسبت این که سه تا پارت پشت سر هم گذاشتم عید نبود گشادی نبودن نویسنده بود 😀 که هرماه مثل پریودی یه بار اتفاق میوفته
ویو تهیونگ
رسیدیم خونه کوچولو رو بغلم کردم و بردمش خونه و پشمای خودمم ریخت اجوما اینارو اماده کرده همه بادیگاردا با اصلحه اماده باش وایستادن انتظار نداشتم رفتم تو خونه دیدم اجوما یه اصلحه گذاشته تو جیب پشت شلوارش و ‌داره هویج خورد میکنه هویجا که تموم شد برد ریختشون تو یه قابلمه که چشمم خورد به چهارتا قابلمه پشمام نریخت خودم ریختم رفتم بالا وان و پره پر دیدم شامپو ها اماده قشنگم میدونست باید چیکار کنه دوتا حوله گذاشته تو حموم 😈
کوک و بردم تو وان و حمومش کردم و شستم حوله رو بستم دور هردومون و بردمش بزارمش روی تخت که پتو رو کشیدم کنار تا بزارمش روی تخت دیدم اجوما با کیسه اب گرم تخت و گرم کرده راستش برای امادگیش خندم گرفت اینبار دیگه هیچی نریخت بلکه رشد کرد کیسه هارو برداشتم و با چندتا وسیله دستشو پانسمان کردم ولی خداوکیلی دستشو خورده پوستشو کلاً کنده بعد چنددست از لباسای خودم برای کوک پوشوندم که کلا براش گشاد بود حالا چه اشکالی داشت پسرم لش شده تازه گنگم هست رفتم کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم و خوابیدم بعد ۱ ساعت صدای درو شنیدم
تهیونگ : بله
اجوما : ارباب برای غذا نمیاید ؟
تهیونگ : الان
‌پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم اومدم بیرون که با صورت خسته و غرق در خواب کوک مواجه شدم اخه این بشر خیلی کیوته فقط اونجا که گفت
ددی تهیونگا هی تو مغزم داره اکو میشه 😏
امگای ریزه میزه نگاهش کن
بیدارش کردم و بردمش سر میز گذاشتمش روی پام و بهش غذا دادم
ویو کوک
خواب بودم که یهو یه صدای دیپ دم گوشم گفت پسر کوچولوی ددی تهیونگا بیدار نمیشه غذا بخوره ؟ میخواد ضعیف بمونه ؟
کوک : نه کی دوست داره ضعیف بمونه ددی تهیونگا ، ددی بغلم ‌کن بربم پایین خستم
تهیونگ : چشم بیبی
حالا که فکر میکنم الکی نیست بهش میگم ددی اون خیلی اندامش گندست همشم
عضله ست یا این و ولش صداش یا مدل لباس پوشیدنش همین الان که من و گذاشته رو پاهاش دیکشو حس میکنم از روی شلوار و باکسرش معلومه
خیلی بزرگه
الان اگه باهام کارای بد بد کرد اون تو من جا میشه اخه 🙂؟
*قیافه مظلوم*
تهیونگ : نگران نباش خودم جاش میکنم *از اون خنده ها که باهاش لاس میزنن*
کوک : وای بازم بلندفکر کردم وایستا چیا شنیدی
تهیونگ : همشو کوچولو *خنده مستطیلی*
کوک : *دستاشو با خجالت میزاره رو صورتش تا قرمز شدنش و تهیونگ نبینه*
تهیونگ : خجالت نکش کوچولو
...
دیدگاه ها (۲)

پارت ۹ تهیونگ : هی بچه خجالت نکش *دستای کوک و از روی صورت کو...

بچه ها از این که پارتارو پشت سرهم میزارم پشیمونم میکنید چون ...

پارت ۸ امگاورس همه جام زخم و زیلی و کبود و کثیف بود همونجا ن...

پارت ۷ امگاورس ویو تهیونگ بودیم 🙄سوار ماشین بودم داشتم به طر...

زور و عشق پارت ۴

زور و عشق پارت ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط