فیک زندگی با ماکان

فیک زندگی با ماکان۲
پارت ۴
برگشتیم خونه بچ ها خونه رو مرتب کردن امیر رفت آماده شه
منم روی مبل نشستم و تمرین مافوق بودن کردم
سارا:سرباز اون گلدونو بیار بزا رو میز(داد)
السانا:ب خدا من خستم رئیس بازی رو خیلی قبلا داشتی وایی ب حالمون الان ک واقعا رئیس شدی(ناله)
سارا:حرف نباشه زن داداش چیکار میکنی شوهرت رفت میوه بخره
دوستی: والا کشتی شوهرمو ها از صب داری دستورش میدی درضمن خاستگاری این دوتا خر ک از قبل بچ هم درست کردن ک اینقد درد و سر نمیخاد
سارا:پر حرف شدی بدو ظرفا رو بشور هویی السانا بیا جارو برقی بکش بعد برو آماده شو
السانا:مرصی ک ب فکرمی چشم رئیس
رهام اومد
رهام:وایی ب زور اینا رو گیر آوردم (خسته)
دوستی:بده عشقم باید بشورمش خشکش کنم فقط بیا کمک تا با سلیقه هم میوه ها رو بچینیم
سارا:هی اول وایستین جلو آیینه تا ببینید سلیقه اتون بفهمید چطوریه با سلیقه اتون گند نزنین ب خاستگاری این بدبخت
رهام و دوستی صورتاشون و برام کج و کوله کردن و رفتن السانا جارو برقی کشید و رفت آماده شد
بلاخرع اومدن یاشار هم اومد کنارمون ب عنوان بزرگترمون بود
بابای امیر: نمیگین عروس خانم چایی بیاره (لبخند)
یاشار: السانا جان چایی رو بیار
بعد چند ساعت خاستگاری تموم شد رفتن
رهام: عروس خانم باید ببوسه شاه دومادو
امیر:عه رهام تلافی؟!
سارا:اره پ چی
السانا:من خجالت میکشم
سارا:گمشوباباااا خجالت میکشم(اداشو در آوردم)
دوستی:یادت رفته بچ داری ازش ببوسش
با کلی التماس همو بوسیدن
رهام:عه خاهرمنو چشاشو بسته این صحنه رو نبینه برام تو هم همچین روزی
میاد
سارا:خفه
دیدگاه ها (۲)

فیک زندگی با ماکان ۲پارت آخررهام:عه زورت ب من و زنم میرسه دو...

پوستر فصل دو حمایت کنید

فیک زندگی با ماکان ۲پارت ۳وسایلو آماده کردم تا هیچکس نبود حر...

فیک زندگی با ماکان۲پارت۲نزدیکای عصر بود السانا اومد توی اتاق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط