خواب می آید و در چشم نمی یابد راه
خواب می آید و در چشم نمی یابد راه
یک طرف اشک رهش بسته و یک سوی خیال
نشنوم ناله خود را دگر از مستی درد ...
آه از خویش تهی می شوم آرام آرام
می گریزد نفس خستهام از سینه چو آه
بانگ برمی زنم از شوق که : آنا آنا!
ناگهان می پرم از خواب، گشاده آغوش!
می شود باز دو دست من و
می افتد سست
هیچ کس نیست به جز شب
که سیاه است و خموش ...
#هوشنگ_ابتهاج
#خاصترین
یک طرف اشک رهش بسته و یک سوی خیال
نشنوم ناله خود را دگر از مستی درد ...
آه از خویش تهی می شوم آرام آرام
می گریزد نفس خستهام از سینه چو آه
بانگ برمی زنم از شوق که : آنا آنا!
ناگهان می پرم از خواب، گشاده آغوش!
می شود باز دو دست من و
می افتد سست
هیچ کس نیست به جز شب
که سیاه است و خموش ...
#هوشنگ_ابتهاج
#خاصترین
۴.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.