𝙴𝚡
𝙴𝚡
[جیا ویو]
توی اتاقم با یارو اماراتیه نشسته بودیم و قهوه میخوردیم و حرف میزدم
^خانم کیم پس شب میبینمتون
_بله
^من میرم خدا نگهدار تا شب حبیب
_بای
*از اتاق زفت
چند مینی نشد که تهیونگ وارد اتاقم شد مث اینکه عصبیه نه الان اون فرا عصبیه موهاش جلوی صورتش ریخته و رگای دستش توی چشمم پیداس
_اقای کیم یاد نگرفتین در بزنید شاید من در هین توی اتاق شخصیم مشغول عوض کردن لباسم بودم و لخت بودم
+چه بهتر
_مواظب حرف زدنتون باشید
+نباشم چی؟مث اونموقع ک ب یارو نگاه میکردی و عشوه میومدی نگام میکنی؟یا...
_بهت مربوط نیست اقای کیم ولی مثل اینکه با عشوه اومدنم برای مفتاح مشکلی داری ن؟
*مفتاح همون یارو اماراتیه*
+ب اسم کوچیک صداش میزنی هااا؟ببین جیا ما قبلا باهم
_ببین اقای کیم تا کجا میخوای ادامه بدی هااا؟همش جیا ما قبلا باهم سکس داشتیم و باهم خوابیدیم و اینا هااا بکش بیرون دیگ باو واقعا تا کجا میخوای ادامه بدی
+تا صدای ناله هات
_داری بیش از حدت حرف میزنی کیم برو بیرون
+حد؟با مم راجب حد مرز حرف نزن ک اون یارو از حد مرز رد کرد
_چه ربطی به مفتاح دارهه اخه
+پس فهمیدی اونو میگم ببین جیا خوشم نمیاد اینطوری نگاش میکنی
_به تو چه هااا؟بهت ربطی ندارهههه بینمون هیچی نیست کیم اینو توی ذهنت فرو کن و برو بیرون
+.....ب..باش..ه(بغض صگی)
از اتاقم رفت بیرون
دیگه هیچی بینمون نیست ک داره اینطوری شلوغش میکنه و ب اون ربطی نداره
[تهیونگ ویو]:
قلبم برای هزارومین بار ۵۰۰تکه شد از جیا ممنونم خیلی ازش ممنونم ک قلبمو اینطوری به میکنه
سوار ماشین شدم و با سرعت سمت خونه ی خودم رفتم
وقتی رسیدم
از کمد شیشه مشروب برداشتم و پاکت سیگارمم برداشتم با هر پیک ک بالا میرفتم چند مک از سیگار میگزفتم این دوسال بیشتر اوقاتم رو اینطوری میگذرونم
۲ساعت بعد
ساعت حدود۵:۵۶ اینا میشه دلم میخواد با تمام سرعت رانندگی کنم و تهشم سیاهی برم پس انجامش میدم
با تلو تلو خوردن رفتم پایین و سوار ماشینم شدم ماشینو روشن کردم و گاز دادم سمت اوتوبان پشت رفتم و با سرعت رانندگی میکردم ک دیگ هیچی نمیتونستم ببینم....
[جیا ویو]
توی اتاقم با یارو اماراتیه نشسته بودیم و قهوه میخوردیم و حرف میزدم
^خانم کیم پس شب میبینمتون
_بله
^من میرم خدا نگهدار تا شب حبیب
_بای
*از اتاق زفت
چند مینی نشد که تهیونگ وارد اتاقم شد مث اینکه عصبیه نه الان اون فرا عصبیه موهاش جلوی صورتش ریخته و رگای دستش توی چشمم پیداس
_اقای کیم یاد نگرفتین در بزنید شاید من در هین توی اتاق شخصیم مشغول عوض کردن لباسم بودم و لخت بودم
+چه بهتر
_مواظب حرف زدنتون باشید
+نباشم چی؟مث اونموقع ک ب یارو نگاه میکردی و عشوه میومدی نگام میکنی؟یا...
_بهت مربوط نیست اقای کیم ولی مثل اینکه با عشوه اومدنم برای مفتاح مشکلی داری ن؟
*مفتاح همون یارو اماراتیه*
+ب اسم کوچیک صداش میزنی هااا؟ببین جیا ما قبلا باهم
_ببین اقای کیم تا کجا میخوای ادامه بدی هااا؟همش جیا ما قبلا باهم سکس داشتیم و باهم خوابیدیم و اینا هااا بکش بیرون دیگ باو واقعا تا کجا میخوای ادامه بدی
+تا صدای ناله هات
_داری بیش از حدت حرف میزنی کیم برو بیرون
+حد؟با مم راجب حد مرز حرف نزن ک اون یارو از حد مرز رد کرد
_چه ربطی به مفتاح دارهه اخه
+پس فهمیدی اونو میگم ببین جیا خوشم نمیاد اینطوری نگاش میکنی
_به تو چه هااا؟بهت ربطی ندارهههه بینمون هیچی نیست کیم اینو توی ذهنت فرو کن و برو بیرون
+.....ب..باش..ه(بغض صگی)
از اتاقم رفت بیرون
دیگه هیچی بینمون نیست ک داره اینطوری شلوغش میکنه و ب اون ربطی نداره
[تهیونگ ویو]:
قلبم برای هزارومین بار ۵۰۰تکه شد از جیا ممنونم خیلی ازش ممنونم ک قلبمو اینطوری به میکنه
سوار ماشین شدم و با سرعت سمت خونه ی خودم رفتم
وقتی رسیدم
از کمد شیشه مشروب برداشتم و پاکت سیگارمم برداشتم با هر پیک ک بالا میرفتم چند مک از سیگار میگزفتم این دوسال بیشتر اوقاتم رو اینطوری میگذرونم
۲ساعت بعد
ساعت حدود۵:۵۶ اینا میشه دلم میخواد با تمام سرعت رانندگی کنم و تهشم سیاهی برم پس انجامش میدم
با تلو تلو خوردن رفتم پایین و سوار ماشینم شدم ماشینو روشن کردم و گاز دادم سمت اوتوبان پشت رفتم و با سرعت رانندگی میکردم ک دیگ هیچی نمیتونستم ببینم....
۱۰.۲k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.