پارت

پارت :54
ارباب زاده

*1هفته بعد *

چند تقه به در زد

" بیا داخل "

سوبین در رو باز کرد و وارد اتاق شد
یونجون پشت میز نشسته بود و با لپ تاب کار میکرد امروز جور دیگه ای به دل می‌نشست
اون عینک های که زده بود یا اون دو تا دکمه اولی که باز بود با موهای حالت گرفته اش هر چند که بی نظم بنظر می‌رسید ولی باعث میشود قلب سوبین برایش بلرزد
هرگز متوجه بی‌نظم بودنش نشده بود و بجایش بیشتر عاشقش میشود
یونجون نگاهش رو از لپتاب گرفت و به سوبین نگاه کرد


" حرفت رو زود بگو که کار دارن سوبین !"

توی این یک هفته هیچ اتفاق خاصی نیفتاده بود یونجون هم دیگه اون موضوع رو باز نکرد روز بعدش اعصابش آرام شده بود و از سوبین هم اعصاب پس نگرفت
توی این یک هفته سوبین همش یا بومگیو ارتباط برقرار میکرد و البته که یونجون این رو از سوبین خواسته بود
بومگیو از کارش اخراج شده بود رییس بومگیو گفته بود به کسی که دستش شکسته نیازی نداره و این هم باعث میشود سوبین مسولیت بومگیو رو قبول کنه چون به خاطر اون از کار اخراج شده و دستش شکسته ....
سوبین به یونجون خیره شد و گفت


" بومگیو آمده و می خواهد تو رو ببینه !"

یونجون دوباره نگاهش رو از لپتاب گرفت و به قیافه تقریباً عصبی و در هم سوبین داد و گفت

" بومگیو آمده ؟!"

سوبین گفت

" آره و خیلی هم اسرار داره تو رو ببینه !!"

یونجون ته دلش خوشحال شد که بومگیو آمده دیدنش ولی به روش نیاورد و گفت

" باشه اجازه بده بیاد داخل .."


سوبین چشم گفت و رفت
یونجون توی این یک هفته دوباره شده بود مثل قبل فکر و ذکرش شده بود بومگیو
ولی دیگه نمی خواست بومگیو رو بزور کنار خودش نگه داره و نمی خواست اون رو عشق خودش ببینه



ادامه دارد ....
دیدگاه ها (۱)

پارت :55ارباب زاده یونجون منتظر نشسته بود تا بومگیو بیاد یکی...

پارت :56ارباب زادهبومگیو گفت " می‌دونم همیشه بد بودم هیچ وقت...

فصل دوم ارباب زاده 🔥🖤

های چطورین خوشگلا 💜 امیدوارم حالتون خوب باشه🔥🫂لطفاً نظر بدین...

پارت24

پارت 28

پارت23

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط