زندگی رویاییپارت
زندگی رویایی:پارت ۶۴
ویو۴ماه بعد:
۴ماهی میشه که آمدم آمریکا.. ماه اولی که اینجا بودم فهمیدم حاملم خیلی شوکه شدم آمدم که کوک رو فراموش کنم ولی الان بچه کوک تو شکمم... بعد اون اتفاق که با کوک داشتم افسردگی گرفتم کم پیش میاد با کسی حرف بزنم ...امسال چون آخرین سالم بود که درس میخوندم خیلی سخت بود انتقالی بگیرم ولی با کمک جیمین و ایدا انتقالی گرفتم
به شکم ۳ ماهم نگاهکردم(یه ماه تموم شده بود اخرای ماه بود که فهمید بارداره ) و شروع کردم به حرف زدن
+نمیدونم دختری یا پسر ولی من امیدوارم دختر باشی میدونم چرا چون بابات دوس داشت اولین بچش دختر باشه که لوسش کنه
ولی من از یه طرف خوشحالم ولی از یه طرف دیگه نه مرددم تو رو سقط کنم یانه
احساس میکنم تو درمان افسردگی منی ولی بابات..من ازش متنفر شدم ...ولی نمیتونم تو رو سقط کنم ..من تو رو دوس دارم اصلا شک نکن که دوست ندارم
ولی من اگه مامان خوبی برات نباشم چی
ولی نگران نباش تموم سعیم رو میکنم تو رو به بهترین شکل بزرگ کنم
شروع کردم به نوازش کردن شکمم که یاد یه چی افتادم
ویو سه سال پیش بعد اینکه ا.ت و کوک اهم اهم کردن:
رو تخت خسته خوابیده بودیم
+ددی
-جونم بیب
+اگه یه روز تو باکره بودنم رو ازم گرفتی و باردار شدم دوس داری بچمون چی باشه
منوکشید تو بغلش دوتامون برهنه بودیم
-دوس دارم اولین بچمون دختر باشه
+جدی
-اره میخوام لوسش کنم
+دوس داری اسمش چی باشه
-سول جئون سول
+سول!؟
-اره یعنی افسانه..افسانه جئون جونگکوک و جئون ا.ت
خندیدم
پایان فلش بک:
گریم گرفت انگار هرمونام قاطی کرده بودن
+سول پارک سول...تو فقط دختر منی
ویو۴ماه بعد:
۴ماهی میشه که آمدم آمریکا.. ماه اولی که اینجا بودم فهمیدم حاملم خیلی شوکه شدم آمدم که کوک رو فراموش کنم ولی الان بچه کوک تو شکمم... بعد اون اتفاق که با کوک داشتم افسردگی گرفتم کم پیش میاد با کسی حرف بزنم ...امسال چون آخرین سالم بود که درس میخوندم خیلی سخت بود انتقالی بگیرم ولی با کمک جیمین و ایدا انتقالی گرفتم
به شکم ۳ ماهم نگاهکردم(یه ماه تموم شده بود اخرای ماه بود که فهمید بارداره ) و شروع کردم به حرف زدن
+نمیدونم دختری یا پسر ولی من امیدوارم دختر باشی میدونم چرا چون بابات دوس داشت اولین بچش دختر باشه که لوسش کنه
ولی من از یه طرف خوشحالم ولی از یه طرف دیگه نه مرددم تو رو سقط کنم یانه
احساس میکنم تو درمان افسردگی منی ولی بابات..من ازش متنفر شدم ...ولی نمیتونم تو رو سقط کنم ..من تو رو دوس دارم اصلا شک نکن که دوست ندارم
ولی من اگه مامان خوبی برات نباشم چی
ولی نگران نباش تموم سعیم رو میکنم تو رو به بهترین شکل بزرگ کنم
شروع کردم به نوازش کردن شکمم که یاد یه چی افتادم
ویو سه سال پیش بعد اینکه ا.ت و کوک اهم اهم کردن:
رو تخت خسته خوابیده بودیم
+ددی
-جونم بیب
+اگه یه روز تو باکره بودنم رو ازم گرفتی و باردار شدم دوس داری بچمون چی باشه
منوکشید تو بغلش دوتامون برهنه بودیم
-دوس دارم اولین بچمون دختر باشه
+جدی
-اره میخوام لوسش کنم
+دوس داری اسمش چی باشه
-سول جئون سول
+سول!؟
-اره یعنی افسانه..افسانه جئون جونگکوک و جئون ا.ت
خندیدم
پایان فلش بک:
گریم گرفت انگار هرمونام قاطی کرده بودن
+سول پارک سول...تو فقط دختر منی
- ۷.۶k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط