سناریو لاکپشت های نینجا انسانی
موضوع: اگه فصل کدو حلوایی باشه و اونا ندونن چیه پارت ۱
پسر سر به زیر اسپیلینتر(لئو):
داشت سرت غر میزد که اگه قراره نینجا باشی باید به غذا خوردنت اهمیت بدی و اینجور چیزا که تو وایسادی حرفاش تموم بشه چون بی ادبی بود بپری وسط حرفش
تو: تموم شد؟
لئو: حتما مثل مایکی میخوای بگی خیلی تاثیر گذار بود
تو: نه ... سوال من اینجاست که آقای نینجای حرفه ای خودت هر وعده داری پیتزا میخوری من ی ماه تو سال میتونم از اینا بخورم
لئو: اصلا چی هست؟
تو: بیا بخور ببین چیه
ی قاشق پر کردی و گذاشتی دهنش چشماش گرد شد
لئو: خیلیم بد نیست
تو: تازه این شیرینیه عادیشه با یکم شکر خیلی خوشمزه میشه
لئو: خب میدونی منطقی حرف زدی پس میتونی بخوری و باید به منم بدی
تو: من با کدوم سازت برقصم؟ -_-
کراش بی اعصاب جذاب لعنتی( برا خودمه به کسی هم نمیدمش(راف*)
بعد تمرین رفتی حموم و اومدی دیدی کدو حلوایی درست شده و کشیدی با یکم شکر که بخوری داشتی شکر میریختی که مثل جن پشتت ظاهر شد و تو وقتی اینو احساس کردی که گردنت رو کبود کرد و چون خیلی یهویی بود ظرف از دستت افتاد ... اصولا عصبی میشدی وقتی مارک میزاره رو گردنت ولی الان هم عصبی و هم ناراحت بودی
تو: آقای رافائل جلوی چشمام بچرخی با موتور خودت زیرت میکنم
بعد افتادی به جونش راف دستاتو گرفت و تورو چسبوند به دیوار
راف: چیشده مگه دیوانه ی وحشی یکم وایسا بچه گربه ببینم چی شده ...
تو: من فقط تو ی ماه از سال میتونستم از اونا گیر بیارم و به خاطر کار جنابالی الان کل زحماتم که از دیروز روش کار کردم به چخ رفت ... اصلا من قهرم برو اونور
راف تورو ول کرد که تو رفتی و متعجب به زمین نگاه کرد بعد از لئو مشورت گرفت با اینکه نمی خواست و وقتی داشت سعی میکرد خودش درست کنه دستش رو سوزوند( اوخی بشم*-*)که تو اومدی و دستش رو گرفتی با حالتی که ناراحت بودی داشتی دستش رو میبستی
راف: ببخشید گربه کوچولو... نمیدونستم انقدر از اونا دوست داری قول میدم کمکت کنم یکی دیگه درست کنی
تو: اشکال نداره ... باشه بیا از اول شروع کنیم
بعد با کمک هم درست کردین و وایسادین فردا بعد تمرین با راف رفتین بالا سرش تو ی قاشق بهش بدی و عالی شده بود و برای خودت و راف ریختی و شکر روش ریختی راف هم جون نمیدونست چیه منگ داشت نگاهت میکرد که تو ی قاشق گذاشتی دهنش
راف: خیلی خوبه...
تو : دیدی گفتم
#لاکپشت.های.نینجا#
پسر سر به زیر اسپیلینتر(لئو):
داشت سرت غر میزد که اگه قراره نینجا باشی باید به غذا خوردنت اهمیت بدی و اینجور چیزا که تو وایسادی حرفاش تموم بشه چون بی ادبی بود بپری وسط حرفش
تو: تموم شد؟
لئو: حتما مثل مایکی میخوای بگی خیلی تاثیر گذار بود
تو: نه ... سوال من اینجاست که آقای نینجای حرفه ای خودت هر وعده داری پیتزا میخوری من ی ماه تو سال میتونم از اینا بخورم
لئو: اصلا چی هست؟
تو: بیا بخور ببین چیه
ی قاشق پر کردی و گذاشتی دهنش چشماش گرد شد
لئو: خیلیم بد نیست
تو: تازه این شیرینیه عادیشه با یکم شکر خیلی خوشمزه میشه
لئو: خب میدونی منطقی حرف زدی پس میتونی بخوری و باید به منم بدی
تو: من با کدوم سازت برقصم؟ -_-
کراش بی اعصاب جذاب لعنتی( برا خودمه به کسی هم نمیدمش(راف*)
بعد تمرین رفتی حموم و اومدی دیدی کدو حلوایی درست شده و کشیدی با یکم شکر که بخوری داشتی شکر میریختی که مثل جن پشتت ظاهر شد و تو وقتی اینو احساس کردی که گردنت رو کبود کرد و چون خیلی یهویی بود ظرف از دستت افتاد ... اصولا عصبی میشدی وقتی مارک میزاره رو گردنت ولی الان هم عصبی و هم ناراحت بودی
تو: آقای رافائل جلوی چشمام بچرخی با موتور خودت زیرت میکنم
بعد افتادی به جونش راف دستاتو گرفت و تورو چسبوند به دیوار
راف: چیشده مگه دیوانه ی وحشی یکم وایسا بچه گربه ببینم چی شده ...
تو: من فقط تو ی ماه از سال میتونستم از اونا گیر بیارم و به خاطر کار جنابالی الان کل زحماتم که از دیروز روش کار کردم به چخ رفت ... اصلا من قهرم برو اونور
راف تورو ول کرد که تو رفتی و متعجب به زمین نگاه کرد بعد از لئو مشورت گرفت با اینکه نمی خواست و وقتی داشت سعی میکرد خودش درست کنه دستش رو سوزوند( اوخی بشم*-*)که تو اومدی و دستش رو گرفتی با حالتی که ناراحت بودی داشتی دستش رو میبستی
راف: ببخشید گربه کوچولو... نمیدونستم انقدر از اونا دوست داری قول میدم کمکت کنم یکی دیگه درست کنی
تو: اشکال نداره ... باشه بیا از اول شروع کنیم
بعد با کمک هم درست کردین و وایسادین فردا بعد تمرین با راف رفتین بالا سرش تو ی قاشق بهش بدی و عالی شده بود و برای خودت و راف ریختی و شکر روش ریختی راف هم جون نمیدونست چیه منگ داشت نگاهت میکرد که تو ی قاشق گذاشتی دهنش
راف: خیلی خوبه...
تو : دیدی گفتم
#لاکپشت.های.نینجا#
۲۷۰
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.